fake kook
fake kook
part*¹
ا.ت: مامان
م: جانم
ا.ت: من دیگه میخوام برم سرکار
م: ا.ت تو هنوز بچه ای
ا.ت: مامان من ۱۸سالمه باید کار خودمو پیدا کنم رو پای خودم وایسم
پ: خب حالا میخوای کجا کار کنی
ا.ت: تو کافه سرخیابون
م: ا.ت ما واقعا نمیخوایم تو اذیت بشی
ا.ت: مامان من اذیت نمیشم میخوام کار کنم
م: هرجور خودت میدونی
ا.ت: مرسی که بهم اجازه میدید
رفتم تو اتاقم و اماده شدم و رفتم و کارمو امروز شروع کردم
یک هفته بعد
با الارم گوشیم از خواب بلند شدم رفتم یه دوش گرفتم و لباسمو عوض کردم و راه افتادم و رفتم تو کافه
👨🏻🍳: ا.ت چند نفر امروز میخوان بیان یعنی از قبل هماهنگ شده یکم کف تی بکش
ا.ت: چشم
اول از همه پیشبندمو بستم و دستکشمو پوشیدم و رفتم یه سطل و پراز اب کردم دست تی برداشتم شروع کردم به تمیز کردن که یکی اومده پاشو گذاشت رو دسته تی
ا.ت: هییی
/:با کی بودی
ا.ت:هی اقا پاتو بردار
/:برداشتم
ا.ت: خب بفرمایید
دیدم یه پارچه پرت کرد پایین
/:وایی نمیتونم خم شم میشه من بدیدش
خم شدم که پارچه رو بهش بدم پاشو گذاشت رو زانوم
ا.ت: پاتو بردار
/:چی گفتی
ا.ت: اگه امکانشو داره پاتو از روی زانوم بردار لطفا
/:دیگه یه پارچه هم تو دستت هست بکش به کفشام
ا.ت: مگه من...
👨🏻🍳: ا.ت درست حرف بزن خوش اومدید بفرمایید
خواستن برن داخل که با پاش هلم داد افتادم
/:اوه افتادی
بعد یه پوزخندی زدو رفت
هییش چقدر رو مخ بود عوضی
#فیک
#کوک
#سناریو
part*¹
ا.ت: مامان
م: جانم
ا.ت: من دیگه میخوام برم سرکار
م: ا.ت تو هنوز بچه ای
ا.ت: مامان من ۱۸سالمه باید کار خودمو پیدا کنم رو پای خودم وایسم
پ: خب حالا میخوای کجا کار کنی
ا.ت: تو کافه سرخیابون
م: ا.ت ما واقعا نمیخوایم تو اذیت بشی
ا.ت: مامان من اذیت نمیشم میخوام کار کنم
م: هرجور خودت میدونی
ا.ت: مرسی که بهم اجازه میدید
رفتم تو اتاقم و اماده شدم و رفتم و کارمو امروز شروع کردم
یک هفته بعد
با الارم گوشیم از خواب بلند شدم رفتم یه دوش گرفتم و لباسمو عوض کردم و راه افتادم و رفتم تو کافه
👨🏻🍳: ا.ت چند نفر امروز میخوان بیان یعنی از قبل هماهنگ شده یکم کف تی بکش
ا.ت: چشم
اول از همه پیشبندمو بستم و دستکشمو پوشیدم و رفتم یه سطل و پراز اب کردم دست تی برداشتم شروع کردم به تمیز کردن که یکی اومده پاشو گذاشت رو دسته تی
ا.ت: هییی
/:با کی بودی
ا.ت:هی اقا پاتو بردار
/:برداشتم
ا.ت: خب بفرمایید
دیدم یه پارچه پرت کرد پایین
/:وایی نمیتونم خم شم میشه من بدیدش
خم شدم که پارچه رو بهش بدم پاشو گذاشت رو زانوم
ا.ت: پاتو بردار
/:چی گفتی
ا.ت: اگه امکانشو داره پاتو از روی زانوم بردار لطفا
/:دیگه یه پارچه هم تو دستت هست بکش به کفشام
ا.ت: مگه من...
👨🏻🍳: ا.ت درست حرف بزن خوش اومدید بفرمایید
خواستن برن داخل که با پاش هلم داد افتادم
/:اوه افتادی
بعد یه پوزخندی زدو رفت
هییش چقدر رو مخ بود عوضی
#فیک
#کوک
#سناریو
۱۴.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.