H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹⁷)
پارت 17
چند ثانیه چشمامو بستم و با اومدن اون صحنه های مبهم و ترسناک تر از قبلا چشمام باز شد.
پرش زمانی به فردا نیمه شب.
ساعت 1
ویو ا. ت
با الارم گوشیم بلند شدم و به سمت کمدم رفتم لباسای زیادی بودن یکی شونو انتخاب کردم و ارایشی مناسب با لباسم کردم و وسایلمو گذاشتم داخل کیفم.
پیامکی به گوشیم اومد .
جایی نرو میام دنبالت...
از طرف ناشناس بود و نشناختم
ولی صبر کردم اینجا سر پیچی از قوانین بد عواقبی داره.
در اتاقم زده شد نقابکو برداشتم و گذاشتم رو صورتم.
ا. ت: بله؟
با چیزی که دیدم یک لحظه بغض کردم.
کوک:باید با هم بریم پایین.
ا. ت: برای چی با تو؟
کوک: نمیدونم از بازیکنا 2 نفر2 نفر برای هم انتخاب کردن برای مهمونی امشب .
ا. ت: ی.. ینی چی؟
کوک : نمیای خودم تنهایی میرم...
ا. ت: یک لحظه صبر کن.
کوک منتظر بود وسایلامو برداشتم و به سمت اسانسور رفتیم در باز شد و رفتیم داخل.
کوک: گفتن تا پایان مهمونی.
ا. ت: چرااا؟
کوک: نمیدونم این برای دومین باره ها.
ا. ت:هووووف( عصبی)
#jung_kook_we_love_you
#Next_person_is_not_needed
چند ثانیه چشمامو بستم و با اومدن اون صحنه های مبهم و ترسناک تر از قبلا چشمام باز شد.
پرش زمانی به فردا نیمه شب.
ساعت 1
ویو ا. ت
با الارم گوشیم بلند شدم و به سمت کمدم رفتم لباسای زیادی بودن یکی شونو انتخاب کردم و ارایشی مناسب با لباسم کردم و وسایلمو گذاشتم داخل کیفم.
پیامکی به گوشیم اومد .
جایی نرو میام دنبالت...
از طرف ناشناس بود و نشناختم
ولی صبر کردم اینجا سر پیچی از قوانین بد عواقبی داره.
در اتاقم زده شد نقابکو برداشتم و گذاشتم رو صورتم.
ا. ت: بله؟
با چیزی که دیدم یک لحظه بغض کردم.
کوک:باید با هم بریم پایین.
ا. ت: برای چی با تو؟
کوک: نمیدونم از بازیکنا 2 نفر2 نفر برای هم انتخاب کردن برای مهمونی امشب .
ا. ت: ی.. ینی چی؟
کوک : نمیای خودم تنهایی میرم...
ا. ت: یک لحظه صبر کن.
کوک منتظر بود وسایلامو برداشتم و به سمت اسانسور رفتیم در باز شد و رفتیم داخل.
کوک: گفتن تا پایان مهمونی.
ا. ت: چرااا؟
کوک: نمیدونم این برای دومین باره ها.
ا. ت:هووووف( عصبی)
#jung_kook_we_love_you
#Next_person_is_not_needed
۱۵.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.