H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹⁶)

پارت 16


ا. ت ویو

وارد اسانسور شدم و دکمه 8 رو فشار دادم و منتظر موندم هنوز هم میسوزه ولی اون موقع که تو دستای جئون بود هیچی احساس نمیکردم.
مهم نیس برام
اون...
اسانسور رسید طبقه 8 و خارج شدم و کارتمو وارد کی موشن کردم و وارد سوییت شدم.
چراغا رپ روشن نکردم...
رفتم سمت کشو و الان متوجه شدم لباس هم برام گذاشتن.
ا. ت: اوخییی چقدم با سلیقه خودمن وییی
یکیشونو انتخاب کردم و پوشیدم .
روتین شبانه رو انتخاب دادم و به تخت رفتم.
خوابم نمیبرد بلند شدم رفتم سمت در تراس و بازش کردم.
ویو ش ابرا بودن.
خیلی حس خوبیه مث برج خلیفس
حتی بلند تر از اون.
به ساعت گوشیم نگاه کردم ساعت 4 شده بود
به مامانم فکر کردم که الاناس که بیدار شه و ناممو بخونه و...
ولی اگه من اون شمشا رو ببرم خونه...
حتما خوشحال میشه...

پرش زمانی ساعت 10 صبح
با زده شدن در اتاقم بیدار شدم.
در رو باز کردم و همون گارسونه بود.
گارسون:صبح بخیر، صبحانتونو اوردم.
ا. ت : ممنون.
گارسون: در ضمن فردا نیمه شب ساعت 2 یک مهمانی توسط میزبان بازی تدارک دیده شده حضور تمامی بازیکنان اجباریه.
ا. ت: ( تکون دادن سر)
صبحانه رو تموم کردم.
اینجا تماس های تمامی افراد چک میشه پس نمیتونم به مامانم زنگ بزنم...




#jung_kook_we_love_you
#Next_person_is_not_needed
دیدگاه ها (۲)

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹⁷)

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹⁸)

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹⁴)

H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹³)

ویو ا/تبا آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتمwsکار های لازم ر...

پارت ۵۹ فیک ازدواج مافیایی

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط