H̷i̷s̷ ̷e̷y̷e̷♱(P¹⁴)
پارت 14
بچه ها میخام بهتون یک پیشنهادی بدم این پارتو با اهنگ fuck you baby گوش بدین
خیلییی تاثیرش بیشتره :)...
اسانسور رسید طبقه 8ـم در باز شد اما حرکت نکرد.
ا. ت: سوییت من این طبقس.
مرد: ( خیرگی به در )
ا. ت: هی! اقا میگم باید خارج شم از واگن.
مرد:( سکوت و نگاهی عصبی به ا. ت)
ا. ت: نمیدونم ! اگه من چیزیم بشه مسئولتشو میپذیری؟
مرد: با کمال میل( یادتون باشه کااااامل همهه مکالمه ها بم)
ا. ت: میبینیم.
درب اسانسور بسته شد و رفت طبقه 18ـم
ا.ت و اون مرد از اسانسور خارج شدن و به سمت سوییت شماره ⁸⁰⁹ رفت و کارتشو وارد کی موشن کرد و در باز شد.
ویو ا. ت
چراغا رو خاموش کرد و نقابشو در اورد.تم اتاق اونم دقیقا مثل من بود.
اما میزبان که گفت تم اتاق هر نفر بستگی به علایقش داره.!
نکنه رنگ مورد علاقه اونم مشکیه؟!
اههه چمیدونم.
منو روی تخت مشکی گذاشت و از کمد تو حموم مَستر جعبه ی لوازم مراقبت ها رو اورد.
کنارم نشست رو تخت.
کفشام رو در اورد و گذاشت روی زمین.
ا. ت:بلدی؟
مرد:(نگاهی به ا. ت)من پزشکی خوندم
ا. ت:اومم.( اروم )
ا. ت:یک سوال بپرسم؟
مرد:( مشغول به باند پیچی)
ا. ت:اسمت چیه؟
مرد: ( سکووووت)
ا. ت وقتی فهمید جوابی نمیخاد بده پاش رو از دست کوک بیرون کشید و گذاشت رو زمین و روشو به یک زمین کرد.
مرد: خیلی خوب میگم بهت پات بده.
ا. ت اروم پاش رو اورد بالا و گذاشت تو دستای گرم مرد.
ا. ت: خب؟
مرد: جئون جونگ کوک
ا. ت : خوشبختم :)
کوک: ( مشغول باند پیچی)
ا. ت:اسم منو نمیخای بدونی؟( بغض)
کوک: تمومه زیاد بهش دست نزن و مواظب باش فشار نخوره.
ا. ت:( که اینطور) تو دلش
ا. ت: ازم بدت میاد بگو لازم نیست پنهان کنی( بغض)
کوک:من همچین حرفی زدم؟
ا. ت: نه ولی طوری رفتار میکنه انگار خیلی از من بدت میاد اما از یک طرف منو میاری تو اتاقت و پامو باند پیچی میکنی.
بهرحال...
خوشحالم از اشناییتون اقای جئون .
و رفت بیرون از سوییت...
کوک: کاش میتونستم بهت بگم...
#jung_kook_we_love_you
#Next_person_is_not_needed
بچه ها میخام بهتون یک پیشنهادی بدم این پارتو با اهنگ fuck you baby گوش بدین
خیلییی تاثیرش بیشتره :)...
اسانسور رسید طبقه 8ـم در باز شد اما حرکت نکرد.
ا. ت: سوییت من این طبقس.
مرد: ( خیرگی به در )
ا. ت: هی! اقا میگم باید خارج شم از واگن.
مرد:( سکوت و نگاهی عصبی به ا. ت)
ا. ت: نمیدونم ! اگه من چیزیم بشه مسئولتشو میپذیری؟
مرد: با کمال میل( یادتون باشه کااااامل همهه مکالمه ها بم)
ا. ت: میبینیم.
درب اسانسور بسته شد و رفت طبقه 18ـم
ا.ت و اون مرد از اسانسور خارج شدن و به سمت سوییت شماره ⁸⁰⁹ رفت و کارتشو وارد کی موشن کرد و در باز شد.
ویو ا. ت
چراغا رو خاموش کرد و نقابشو در اورد.تم اتاق اونم دقیقا مثل من بود.
اما میزبان که گفت تم اتاق هر نفر بستگی به علایقش داره.!
نکنه رنگ مورد علاقه اونم مشکیه؟!
اههه چمیدونم.
منو روی تخت مشکی گذاشت و از کمد تو حموم مَستر جعبه ی لوازم مراقبت ها رو اورد.
کنارم نشست رو تخت.
کفشام رو در اورد و گذاشت روی زمین.
ا. ت:بلدی؟
مرد:(نگاهی به ا. ت)من پزشکی خوندم
ا. ت:اومم.( اروم )
ا. ت:یک سوال بپرسم؟
مرد:( مشغول به باند پیچی)
ا. ت:اسمت چیه؟
مرد: ( سکووووت)
ا. ت وقتی فهمید جوابی نمیخاد بده پاش رو از دست کوک بیرون کشید و گذاشت رو زمین و روشو به یک زمین کرد.
مرد: خیلی خوب میگم بهت پات بده.
ا. ت اروم پاش رو اورد بالا و گذاشت تو دستای گرم مرد.
ا. ت: خب؟
مرد: جئون جونگ کوک
ا. ت : خوشبختم :)
کوک: ( مشغول باند پیچی)
ا. ت:اسم منو نمیخای بدونی؟( بغض)
کوک: تمومه زیاد بهش دست نزن و مواظب باش فشار نخوره.
ا. ت:( که اینطور) تو دلش
ا. ت: ازم بدت میاد بگو لازم نیست پنهان کنی( بغض)
کوک:من همچین حرفی زدم؟
ا. ت: نه ولی طوری رفتار میکنه انگار خیلی از من بدت میاد اما از یک طرف منو میاری تو اتاقت و پامو باند پیچی میکنی.
بهرحال...
خوشحالم از اشناییتون اقای جئون .
و رفت بیرون از سوییت...
کوک: کاش میتونستم بهت بگم...
#jung_kook_we_love_you
#Next_person_is_not_needed
۱۲.۶k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.