عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک


قسمت سی و چهار



توی همین چند ماه تمام مجروحیت های ایوب خودش را نشان داده بود...
حالا میشد واقعیت پشت این ظاهر نسبتا سالم را فهمید....
جایی از بدنش نبود ک سالم باشد....
حتی فک هایش قفل میکرد؛همان وقتی ک موج گرفتش.....
وقتی ک بیمارستان بوده با نی ب او اب و غذا میدادند....


بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند ک با زور فک هارا باز کنند ؛فک از جایش در میرود.....
حالا بی دلیل و ناگهان فکش قفل میشد....
حتی،وسط مهمانی،وقتی قاشق توی دهانش بود....
دو طرف صورتش را میگرفتم...
دستم را میگذاشتم روی برامدگی روی استخوان فک و ماساژ میدادم....
فک هاارام ارام از هم باز میشدند و توی دهانش معلوم میشد.....


بعضی مهمانها نچ نچ می کردند و بعضی نیشخند میزدند و سرشان را تکان میدادند....
میتوانستم صدای "اخی"گفتن بعضی ها را ب راحتی بشنوم....
باید جراحی میشد....
دندان های عقب ایوب را کشیدند؛همه سالم بودند...
سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند....


دکتر قبل از عمل گفته بود ک این جراحی حتما عوارض هم دارد.....
و همینطور بود
بعد از عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد....
صورت ایوب چند بار جراحی شد تا ب حالت عادی برگردد،ولی نشد...
عضله بالای ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند .....
وقتی می خندید یا اخم میکرد،ابرویش تکان نمیخورد و پوستش چروک نمیشد....


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

عاشقانه های پاکقسمت سی و پنجکنار هم نشسته بودیم...ایوب استی...

عاشقانه های پاکقسمت سی و ششچند روز بعد کارهای اعزامش درست شد...

عاشقانه های پاکقسمت سی و سهیک بار ایوب داد و بیداد راه انداخ...

عاشقانه های پاکقسمت سی و دوکار مامان شده بود گوش تیز کردن،صد...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۵

part ¹³ویو ا.تموقعیت قشنگی بودالبته اگه توی این وضعیت نبودما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط