عروسکم

پارت : ۳۳
ویو جنی :
همه چی داشت خوب پیش میرفت من کنار تهیونگ نشسته بودم بدون هیچ حرفی داشتیم بهم نگاه میکردیم داشتم از این زمان لذت میبردم
ویو لیسا :
با عالی جناب داشتیم تو گوشیمون بازی میکردیم که بازی تموم شد و من بردم
لیسا : پماد سوخته ؟
کوک : هییی مهربون باش
لیسا : باشه
کوک : اممم، لیسا
لیسا : جانم
کوک : میخواستم بهت یه چیزی بگم
لیسا : بگو
کوک : میدونی .. چیزه ... من من
لیسا : بگو دیگه
کوک : من دوست دارم
لیسا : مگه نداشتی ؟
کوک : نه این فرق داره
لیسا : خوب چه فرقی میکنه ؟
کوک : سخته درک کردنش یعنی اون موقعه هم دوست داشتم اما قبول نمیکردم
لیسا لپ کوک و کشید
لیسا : به هرحال الان فقط خرگوش منی
کوک : اممم بزار فکر کنم
لیسا زد به بازوش
کوک : اخ
لیسا : فکر کنم الان به فکر کردن لازم نداری نه ؟
کوک : درست فکر کردی
لیزکوک باهم خندیدن
ویو جیسو :
به پنجره تکیه دادم و خوابیدم که یهو ماشین افتاد تو دست انداز سرم داشت میخورد به پنجره که جین بازو منو گرفتو سمت خودش کشوند تا سرم نخوره به پنجره و سرمو رو شونش گذاشت چشامو باز نکردم گذاشتم همینجور از شونش لذت ببرم
ویو جین :
احساساتم غیر قابل توصیف بود
راوی : اتوبوس دخترا پسرامون و رسوند مدرسه اون ها هم از مدرسه رفت خونه و تا رسیدن خوابیدن از خستگی
ویو رزی :
ساعت تقریبا ۵ عصر بود که از خواب بیدار شدم بعد از حموم رفتنم نشستم جلوی تلویزیون داشتم فیلم عمو پورنگ میدیدم که گوشیم زنگ خورد جیمین بود سریع جواب دادم
[مکالمه ]
رزی : الو جیمینا
جیمین : سلام
رزی : سلام جانم چیشده
جیمین : هیچی فقط دلم تنگ شده
رزی : خندید خیل خوب حالا لوس نشو
جیمین : هیی لوس توییی
رزی : راستی تو لوس نیستی تو حسودی حسوووووددد
جیمین : اصلا من حسود تو لوس ، اگه موافق باشی میام دنبالت ببرمت خونم
رزی : خونت ؟
جیمین : نگران نباش کاری باهات ندارم فقط یه کادو برات گرفتم
رزی : خوب پسرا هم هستن ؟
جیمین : نه میبرمت خونه مجردیم
رزی : خوب باشه
جیمین : عالی پس تا سه ساعت دیگه اماده باشی ها
رزی : باشه باشه میام بای
جیسو از پله ها امد پایین
جیسو : کجا میری ؟
رزی : وای زهر ترک شدم
جیسو میره میشینه کنار رزی
جیسو : رزی
رزی : جانم
جیسو : مامانت بهم زنگ زد
رزی : قهوه میخوای؟
جیسو : بحثو عوض نکن
رزی : خیل خوب بگو چی گفت
جیسو : گفت داره تراپی میره منتظرته داداشت مهاجرت کرده اون تنهاس نمیخوام از مامانت دفاع کنم اما تورو خدا بهش فکرکن
اصلا با جیمین برو جیمین نمیزار اذیت بشی
رزی : نگاه کن خودم هم به این فکر کردم اما بزار بعد از ازدواجم
جیسو : عه پس تا ازدواج و برنامه ریزی کردی
هردو خندیدن
دیدگاه ها (۷)

عروسکم

عروسکم

عروسکم

عروسکم

کاور جدید خدمت شماقصد داشتم دیشب که تولدم بود پستش کنم ولی خ...

{مافیای من}{پارت ۴}داشتن حرف میزدن که یهو جیهوپ اومد داخل ☆ر...

نیو کاور هستننننفعک کنم ریدمـــ-اممم ی چیزی میخواستم بگم یاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط