عروسکم
پارت : ۳۲
رزی : ببخشید مزاحم شدیم
جیسو : هزاربار مدیر گفت کارای بد
بچه ها : نکنیم
جیسو : تمام اما شماها
کوک : غلت کردیم
لیسا : کردی
کوک : حالا هرچی
ته : این داداش من نیس
جین : ولش کنید از بحث خارج شیم امممم
جیسو : اها راستی تهیونگعلی و جنیعلی رل زدن
جیرز و لیزکوک : واتتتتتتتتتتتت
راوی : بچه ها توضیح دادن
رزی : اممممم بهم میاین
جنی : میسیییی اونی
لیسا : خوب زوجین کنار هم بخوابیم
تهنی گوشه لیزکوک بعدشون رزمین بعد هم جینسو
ویو جیسو :
از خواب پاشدم و دیدم جین داره موهامو ریز میبافه لبخندی گشاد زدم و دستشو گرفتم در جواب لبخندم لبخندی زد
جیسو : عشقم ساعت چنده ؟
جین : ۵ صبح در جریان هستی ۷ باید برگردیم
جیسو : پس پاشیم
راوی : جیسو امد پاشه که جین دستشو گرفت
جین : کجا ؟
جیسو : میرم لباس بپوشم
راوی : جین جیسو رو کشوند سمت خودش و لباشو رو لبای دخترکش گذاشت و اول اروم اما بعدش کاملا وحشیانه ادامه داد و بعد ۱۰ دقیقه جیسو موفق شد خودشو از جین جدا کنه
جیسو : عنتر داشتم خفه میشدم
جین : عصبی میشی جذابتر میشی
جیسو : اه اه اه حرفای اون جویی مسخره رو نزن ایششش
راوی : جین شروع کرد به خندیدن
جیسو : چرا میخندی (با خنده)
هردو خندیدن که سکوت ساکن شد
جین : میتونم یه سوال بپرسم
جیسو : منتظرم
جین : تو تاحالا دوس پسر داشتی ؟
جیسو : نه ... خوب .. میدونی فقط منو جنی یکی مون باید میرفتیم با پسر عمو مون دوس میشدیم از اونجایی که جنی خیلی میترسید من در حد اشنایی باهاش بودم
جین : اوومممم(چشاشو چرخوند )
جیسو : هییی کامل توضیح دادم نارحت نشو دیگه
جین : ... .
جیسو : میخوای منم ناراحت شم ؟
جین : اوکی باشه ولی
جیسو : ولی چی
جین : حرفم یادم رفت
جیسو خندید
راوی : خلاصه دخترا پسرامون از خواب پا شدن و صبحونه خوردن و اماده شدن که برن خونه
ویو جیمین :
رزی به شونم تکیه داده بود و داشت فیلم میدید
رزی : خدا کنه این پسر خوشگله رو نکشه
راوی : جیمین گوشی رو از دست رزی کش رفت
رزی : گوشیمو بده جای حساس بودم
جیمین : لازم نکرده
رزی : حسودی ؟(کیوت)
جیمین : نه خیرم حسود نیستم
رزی : حسود حسود حسووووووددددددد حسود
جیمین : نه نهنهههنهههههه
رزی : حسود
جیمین : اگه میخوای گوشیتو بهت بدم باید قول بدی دیگه از این فیلمای مفتضح نبینی باشه
رزی : اممممم
جیمین : ام ام نکن
رزی : باشه قبوله
گوشی رو داد
جیمین : افرین دختر خوب
رزی : ببخشید مزاحم شدیم
جیسو : هزاربار مدیر گفت کارای بد
بچه ها : نکنیم
جیسو : تمام اما شماها
کوک : غلت کردیم
لیسا : کردی
کوک : حالا هرچی
ته : این داداش من نیس
جین : ولش کنید از بحث خارج شیم امممم
جیسو : اها راستی تهیونگعلی و جنیعلی رل زدن
جیرز و لیزکوک : واتتتتتتتتتتتت
راوی : بچه ها توضیح دادن
رزی : اممممم بهم میاین
جنی : میسیییی اونی
لیسا : خوب زوجین کنار هم بخوابیم
تهنی گوشه لیزکوک بعدشون رزمین بعد هم جینسو
ویو جیسو :
از خواب پاشدم و دیدم جین داره موهامو ریز میبافه لبخندی گشاد زدم و دستشو گرفتم در جواب لبخندم لبخندی زد
جیسو : عشقم ساعت چنده ؟
جین : ۵ صبح در جریان هستی ۷ باید برگردیم
جیسو : پس پاشیم
راوی : جیسو امد پاشه که جین دستشو گرفت
جین : کجا ؟
جیسو : میرم لباس بپوشم
راوی : جین جیسو رو کشوند سمت خودش و لباشو رو لبای دخترکش گذاشت و اول اروم اما بعدش کاملا وحشیانه ادامه داد و بعد ۱۰ دقیقه جیسو موفق شد خودشو از جین جدا کنه
جیسو : عنتر داشتم خفه میشدم
جین : عصبی میشی جذابتر میشی
جیسو : اه اه اه حرفای اون جویی مسخره رو نزن ایششش
راوی : جین شروع کرد به خندیدن
جیسو : چرا میخندی (با خنده)
هردو خندیدن که سکوت ساکن شد
جین : میتونم یه سوال بپرسم
جیسو : منتظرم
جین : تو تاحالا دوس پسر داشتی ؟
جیسو : نه ... خوب .. میدونی فقط منو جنی یکی مون باید میرفتیم با پسر عمو مون دوس میشدیم از اونجایی که جنی خیلی میترسید من در حد اشنایی باهاش بودم
جین : اوومممم(چشاشو چرخوند )
جیسو : هییی کامل توضیح دادم نارحت نشو دیگه
جین : ... .
جیسو : میخوای منم ناراحت شم ؟
جین : اوکی باشه ولی
جیسو : ولی چی
جین : حرفم یادم رفت
جیسو خندید
راوی : خلاصه دخترا پسرامون از خواب پا شدن و صبحونه خوردن و اماده شدن که برن خونه
ویو جیمین :
رزی به شونم تکیه داده بود و داشت فیلم میدید
رزی : خدا کنه این پسر خوشگله رو نکشه
راوی : جیمین گوشی رو از دست رزی کش رفت
رزی : گوشیمو بده جای حساس بودم
جیمین : لازم نکرده
رزی : حسودی ؟(کیوت)
جیمین : نه خیرم حسود نیستم
رزی : حسود حسود حسووووووددددددد حسود
جیمین : نه نهنهههنهههههه
رزی : حسود
جیمین : اگه میخوای گوشیتو بهت بدم باید قول بدی دیگه از این فیلمای مفتضح نبینی باشه
رزی : اممممم
جیمین : ام ام نکن
رزی : باشه قبوله
گوشی رو داد
جیمین : افرین دختر خوب
- ۱.۵k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط