رمان دورترین نزدیک

#پارت_۶۲

با تموم شدن اهنگ ماهم رسیده بودیم دم باغ ...
همه بیدارشده بودن بلاخره!
تو حیاط پشتی نشسته بودن ماهور رف پیششون من رفتم بالا و مانتومو با یه تاپ و شلوارک پسته ای جیغ عوض کردم داشتم میرفتم پیششون ی بطری کوچیک اب سرد برداشتم خواستم با سامی شوخی کنم هنو خاب بود انگاری ، ماهور و رامین و سامی ی گوشه بودن و بقیه ی طرف دیگ اروم رفتم خواستم ابو خالی کنم رو سامی ک نمیدونم چیشدماهور اومد جلو و اب خالی شد رو سرو صورتش!! واای ترانه واای
تا ماهور ب بخودش بیاد دویدم سمت ملیس و گوشیشو ک اهنگ پلی کرده بود گرفتم و شروع کردم ادا اومدن بهارع گویا داشت فیلم میگرف!!
_ واسه دعوامون شبا
همه م پایه با ادا باهام میخوندن :
صحنه سازی میکنه
ماهور اومد طرفمون
_ اخ قربونش برم چه ناااازی میکنه
جمع: دیوونه بازی میکنه
این دلو راضی میکنه
_ولی تهش میره
جمع : فکرش جایی درگیره!!
از اول پلی کردم...
+ ترانه!!
بیخیال به رقصیدن و اداهام ادامه دادم
_ کاش عشق اولش بودم
جمع: چرا ادم بده شدم
_ هرچی بدی کرده بود بمن سرش اومد
جمع: رفت و تنها شدو دوباره باز ته ش اومد... ملیس گوشیو گرف وکنارم ایستاد
_ بووووووی عطرت پییچده توی این خونه
دست ماهور وکشیدم ک بیاد ماهور سرشو تکون داد و درکمال تعجب اومد وسط!!! جااااان جااان میرقصه بام!؟
+ عکس وسیگارو بغص منه دیوونه
جمع :
عاشقت رفته یه جا کسی نمیدونه
دیگه اون نیست که بگیری براش بهونه
_ تو بی معرفتی ولی چشمات بی گناهن
آخه لعنتی تو نباشی کیو دارم
بی تو حالم بده چه حس خرابی
ولی واسم هنو مثل اولایی
جمع: نمیدونم چرا دلم یهو بدجور شکست
اصنم مهم نیست
اصلا هرجور که هست سرد شدم رد شدم
از همه عاشقا دیگه نگو عاشقمی بیزارم از واژه ها
_داغون و بی روح خسته مثل دیروز
قلبمو دادمو رفت ولی تاثیری نداشت
اون یکی دیگه رو خواست اصلا تقصیری نداشت
اشکامو دیدی ولی چرا خندیدی یواش


جمع : واسه دعوامون شبا صحنه سازی میکنه
باصدای بلند خوندم :
آخ قربونش برم چه نازی میکنه
دیوونه بازی میکنه این دلو راضی میکنه
ولی تهش میره فکرش جایی درگیره!
جمع : واسه دعوامون شبا صحنه سازی میکنه
_اخ قربونش برم چه نازی میکنه!!!!
با صدای کات گفتن بهاره وایسادم
دستمو به بازوی ماهور زدم
_بدک نبود!
+ میدونسی غیرقابل تحملی!
_ غیرقابل پیش بینی!
+ روانی ترانه روانی!
_خوشگذشت،قابلی نداش...
بهاره : کلیپ قشنگی شد والا!
+پاکش کن
بهاره: نوووچ خیلی قشنگ شده بعدا یادگاری میمونع!!
ماهور پوزخندی بش زد.
بهاره: راستی ترانه دیشب کجا غیبت زد!
ماهور با چش غره برگشت سمت بهار
رامینم ادامه داد : نه اینا صب از ی جا دیگه سر در اوردن!
ماهور هنگ کرد وب رامین نگا کرد
بهار: پاشدم اب بخورم ترانه بود برگشتم نبود!...

#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #دخترونه #عشق #تنهایی
دیدگاه ها (۱)

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سپنتا

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ترانه

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت بهار

رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سامان

Police and lovePt11از وقتی از سَکو پایین اومدین حرفی نزدهرسی...

part ¹¹ویو ا.توا..واقعا؟.....خودش بود؟... [فلش بک به ۶ سال پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط