گوکی
گوکی
پارت ۱۱
پسره داشت مزاحمش میشد اما ا/ت پسش زد پسره سمج ا/ت رو انداخت روی شونه هاش و رفت پشتشون رفتم ببینم کجا میرن ا/ت رو برد پشت مدرسه میخواست بهش تحاوز کنه رفتم سمت پسره تا میخورد زدمش و آخراش ا/ت بزور منو جدا کرد
+جونگکوکی بریم فقط(گریه)
_به خاطر این حروم زاده اشکات رو هدر نده(عصبانی)
+باشه بریم
از قیافه ا/ت معلوم بود که سعی میکنه اشکاش رو کنترل کنه
گرفتمش تو بغلم
_هیش تموم شد اروم باش
بعد از اینکه آرومش کردم بردمش خونه نهار رو خوردیم و هر کی رفت اتاقش یه ربع به ۳ بود یا خالم پیام دادم سوتی نده رفتم اتاق ا/ت در زدم و وارد
_خوبی؟
+اوهوم جونگکوک شی ممنونم اگه امروز یه ذره دیر تر میرسیدی معلوم نبود چه اتفاقی برای من می افتاد
_پس خداروشکر به موقع رسیدیم
همینجوری حرف میزدیم که گوشیم زنگ خورد و اسم خاله روی صفحه نمایان شد
_اوه خالمه میخوای ببینیش؟
+اوهوم جواب بده
_اوه سلام خــــال.ه
با دیدن آرتور و ماکسیم پیشش لعنتی به خوش قولیش فرستادم
سارا:اوه جونگکوک شی خوبی
آرتور:چه خبر پسرم؟
_خوبم همه چی خوبه
ماکسیم:یه زنگ به وا نزنیا تنهایی؟
_دیگه دیگه نه این ا/ت دخترعمم
+سلام
سارا:وای وای چه خانم نازی
آرتور و ماکسیم بعد از اینکه نیم نگاهی به ا/ت انداختن خداحافظی کردن
سارا بعد یه احوال پرسی خداحافظی کرد
+چه خانواده باحالی
_میگم ا/ت نمیخوای ۲ لطف امروزم رو جبران کنی؟
+ها؟مرتیکه تو از اونم بدتری گمشو از اتاقم بیرون
_هی ا/ت دستت درد نکنه حالا شدم مرتیکه یه دقیقه گوش کن
+میشنوم(جدی)
به قیافه ا/ت خندم گرفته بود سیسی بود که بهش نمی اومد
_ببین من امشب به یه مهمونی دعوتم همین پسری که اون شب زنگ زد و تو گوشی رو برداشتی و بهم نگفتی
+نگفتم فکر کردم گفتم خب حالا
_سینگلا رو راه نمیدن منم کسی رو ندارم فقط یه امشب رو کمکم کن جان هرکی دوست داری قول میدم جبران کنم
+تو کمکت رو کردی نوبت منه جبران کنم(خنده خرگوشی)
_از این خنده خرگوشی هام به تو رسیده؟
+خب حالا باید بگم برای امشلباس مناسب ندارم
_اوکی همسن الان میریم خرید
+یه دقیقه وایسا کارت بابام رو بگیرم
_تمامی خرید ها به حساب من
+آخجون(خنده شیطانی)
پارت ۱۱
پسره داشت مزاحمش میشد اما ا/ت پسش زد پسره سمج ا/ت رو انداخت روی شونه هاش و رفت پشتشون رفتم ببینم کجا میرن ا/ت رو برد پشت مدرسه میخواست بهش تحاوز کنه رفتم سمت پسره تا میخورد زدمش و آخراش ا/ت بزور منو جدا کرد
+جونگکوکی بریم فقط(گریه)
_به خاطر این حروم زاده اشکات رو هدر نده(عصبانی)
+باشه بریم
از قیافه ا/ت معلوم بود که سعی میکنه اشکاش رو کنترل کنه
گرفتمش تو بغلم
_هیش تموم شد اروم باش
بعد از اینکه آرومش کردم بردمش خونه نهار رو خوردیم و هر کی رفت اتاقش یه ربع به ۳ بود یا خالم پیام دادم سوتی نده رفتم اتاق ا/ت در زدم و وارد
_خوبی؟
+اوهوم جونگکوک شی ممنونم اگه امروز یه ذره دیر تر میرسیدی معلوم نبود چه اتفاقی برای من می افتاد
_پس خداروشکر به موقع رسیدیم
همینجوری حرف میزدیم که گوشیم زنگ خورد و اسم خاله روی صفحه نمایان شد
_اوه خالمه میخوای ببینیش؟
+اوهوم جواب بده
_اوه سلام خــــال.ه
با دیدن آرتور و ماکسیم پیشش لعنتی به خوش قولیش فرستادم
سارا:اوه جونگکوک شی خوبی
آرتور:چه خبر پسرم؟
_خوبم همه چی خوبه
ماکسیم:یه زنگ به وا نزنیا تنهایی؟
_دیگه دیگه نه این ا/ت دخترعمم
+سلام
سارا:وای وای چه خانم نازی
آرتور و ماکسیم بعد از اینکه نیم نگاهی به ا/ت انداختن خداحافظی کردن
سارا بعد یه احوال پرسی خداحافظی کرد
+چه خانواده باحالی
_میگم ا/ت نمیخوای ۲ لطف امروزم رو جبران کنی؟
+ها؟مرتیکه تو از اونم بدتری گمشو از اتاقم بیرون
_هی ا/ت دستت درد نکنه حالا شدم مرتیکه یه دقیقه گوش کن
+میشنوم(جدی)
به قیافه ا/ت خندم گرفته بود سیسی بود که بهش نمی اومد
_ببین من امشب به یه مهمونی دعوتم همین پسری که اون شب زنگ زد و تو گوشی رو برداشتی و بهم نگفتی
+نگفتم فکر کردم گفتم خب حالا
_سینگلا رو راه نمیدن منم کسی رو ندارم فقط یه امشب رو کمکم کن جان هرکی دوست داری قول میدم جبران کنم
+تو کمکت رو کردی نوبت منه جبران کنم(خنده خرگوشی)
_از این خنده خرگوشی هام به تو رسیده؟
+خب حالا باید بگم برای امشلباس مناسب ندارم
_اوکی همسن الان میریم خرید
+یه دقیقه وایسا کارت بابام رو بگیرم
_تمامی خرید ها به حساب من
+آخجون(خنده شیطانی)
۷.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.