فیک عوضی قلدر (p15)
جیمین : اهه ممنونم دکتر
جانگ : خواهش میکنم وظیفم بود
جیمین : فقط یه چیزی ، نمیخوام پدرم از این موضوع چیزی بفهمه
جانگ : نگران نباش چیزی بهش نمیگم جیمین : میتونم برم ببینمش
جانگ : اول بزار زخم روی پیشونیتو پانسمان کنم بعد برو جیمین ؛ با حرف دکتر دستم روی پیشونیم کشیدم که یهو سرم تیر کشید صورتم از درد مچاله شد یهو یادم افتاد اون عوضی با شیشه مشروب زد توی سرم یه تیکه شیشه پیشونیمو بریده بود رفتم توی اتاق پرستار نشستم روی تخت دکتر جانگ اومد پیشم
جانگ : دراز بکش
جیمین : چشم ، دراز کشیدم یه پنبه برداشتو کشید روی زخمم اینقدر جاش درد میکرد ک اشکم در اومد
جانگ : خیلی درد داشت ک داری گریه میکنی
جیمین : اخخ اره خیلی
جانگ : پسره ی شیطون هیچ فرقی با پچگیات نداری اون موقع هم همینقد شر بودی همش خودتو تو دردسر مینداختی
جیمین : شما تنها کسی هستین ک اینارو یادشه
جانگ : درسته جیمین من تنها کسی ام ک یادمه چون تورو مث پسر خودم میدونستم چون ب مادرت قول داده بودم و هنوزم سر قولم هستم تو همیشه مث پسرمی
جیمین : ممنونم دکتر جانگ از جام بلند شدم رفتم اتاق ات
رفتم نشستم کنارش که...
ویو ات ؛ چشمامو باز کردم سر درد عجیبی داشتم چیز زیادی یادم نمیومد دستمو یکم تکون دادم که متوجه برخورد دستم به یه نفر دیگه شدم چند بار پلک زدم تا دیدم بهتر شه جیمین کنارم نشسته بود خیلی بی حال بودم به سختی لب زدم
ات : من کجام؟
جیمین : بیمارستان
ات : چرا ؟ مگه چم شده ؟
جیمین : حالت بد بود
جیمین : الان خوبی ؟
ات : نه سرم خیلی درد میکنه
جیمین : استراحت کن خوب میشی
ات : هوم باشه
ات ؛ داشتم سعی میکردم به یاد بیارم چ اتفاقی افتاده که یهو
ات : مین جه ؟ مین جه کجاست
شرط: @hallajiansetayesh092
حمایتش کنید
جانگ : خواهش میکنم وظیفم بود
جیمین : فقط یه چیزی ، نمیخوام پدرم از این موضوع چیزی بفهمه
جانگ : نگران نباش چیزی بهش نمیگم جیمین : میتونم برم ببینمش
جانگ : اول بزار زخم روی پیشونیتو پانسمان کنم بعد برو جیمین ؛ با حرف دکتر دستم روی پیشونیم کشیدم که یهو سرم تیر کشید صورتم از درد مچاله شد یهو یادم افتاد اون عوضی با شیشه مشروب زد توی سرم یه تیکه شیشه پیشونیمو بریده بود رفتم توی اتاق پرستار نشستم روی تخت دکتر جانگ اومد پیشم
جانگ : دراز بکش
جیمین : چشم ، دراز کشیدم یه پنبه برداشتو کشید روی زخمم اینقدر جاش درد میکرد ک اشکم در اومد
جانگ : خیلی درد داشت ک داری گریه میکنی
جیمین : اخخ اره خیلی
جانگ : پسره ی شیطون هیچ فرقی با پچگیات نداری اون موقع هم همینقد شر بودی همش خودتو تو دردسر مینداختی
جیمین : شما تنها کسی هستین ک اینارو یادشه
جانگ : درسته جیمین من تنها کسی ام ک یادمه چون تورو مث پسر خودم میدونستم چون ب مادرت قول داده بودم و هنوزم سر قولم هستم تو همیشه مث پسرمی
جیمین : ممنونم دکتر جانگ از جام بلند شدم رفتم اتاق ات
رفتم نشستم کنارش که...
ویو ات ؛ چشمامو باز کردم سر درد عجیبی داشتم چیز زیادی یادم نمیومد دستمو یکم تکون دادم که متوجه برخورد دستم به یه نفر دیگه شدم چند بار پلک زدم تا دیدم بهتر شه جیمین کنارم نشسته بود خیلی بی حال بودم به سختی لب زدم
ات : من کجام؟
جیمین : بیمارستان
ات : چرا ؟ مگه چم شده ؟
جیمین : حالت بد بود
جیمین : الان خوبی ؟
ات : نه سرم خیلی درد میکنه
جیمین : استراحت کن خوب میشی
ات : هوم باشه
ات ؛ داشتم سعی میکردم به یاد بیارم چ اتفاقی افتاده که یهو
ات : مین جه ؟ مین جه کجاست
شرط: @hallajiansetayesh092
حمایتش کنید
۱۲۷.۱k
۲۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.