فیک: گودال
فیک: گودال
part⁴¹
سریع از پلهها پایین رفت و با صدای بلند حرف زد
" پسراااا "a.t
" زهرم ترکید، چرا داد میزنی؟ "jin
" چیشده؟ "Jimin
" از این به بعد قراره باهاتون توی شرکت کار کنم "a.t
" چی؟ "Jimin
" به تهیونگ گفتم که میخوام برم سرکار اونم گفت بیام شرکت شما تا مواظبم باشید "a.t
" اوحح دیگه توی شرکت حوصلم سر نمیره "jin
" خیلی خوبه که قراره دوباره لباس طراحی کنم "a.t
" هه هه گفتنی خوبه ، دو روز کار کنی پشیمون میشی از شرکت میری "jk
" همچین کاری نمیکنم "a.t
" حاظرم شرط ببندم که بعد چند روز از شرکت میری "jk
" میخوای باهام شرط ببندی؟ خخخ پشیمون میشی "a.t
" هع هیچ وقت پیشمون نمیشم "jk
" باز اینا شروع کردن "jin
" هیونگ فقط یه شرط ساده اس علاوه بر اون خانم کوچولو خودش کشش داد "jk
" کم کم شرط تبدیل میشه به بحث ... "jimin
دستش روی شون جین قرار داد
" ... بیخیال هیونگ ، بیاید برید یه چیزی بخوریم "jimin
_فردا_
با اشتیاق موهاش دورش ریخت و چند پیس از عطر خوش بوش را به لباسش زد
کیفشو برداشت و نگاهی به ظاهرش انداخت ، لبخند رضایت مندی و بیرون رفت
از پلهها پایین رفت که با ظاهر منتظرشون روبهرو شد
" میخواستم بگم چرا اینقدر لفتش دادی ولی حالا که میبینم ارزششو داشته "V
" خوشگل شدی "jimin
" این نظر لطفته "a.t
" با این ظاهر اونجا بیشتر از ما ازت حساب میبرن "jin
" میخوام سر کار بترکونم (با این ظاهر ✊️😃 ) "a.t
" تو میتوانی ( با این ظاهر 👍😁👍 ) "jimin
part⁴¹
سریع از پلهها پایین رفت و با صدای بلند حرف زد
" پسراااا "a.t
" زهرم ترکید، چرا داد میزنی؟ "jin
" چیشده؟ "Jimin
" از این به بعد قراره باهاتون توی شرکت کار کنم "a.t
" چی؟ "Jimin
" به تهیونگ گفتم که میخوام برم سرکار اونم گفت بیام شرکت شما تا مواظبم باشید "a.t
" اوحح دیگه توی شرکت حوصلم سر نمیره "jin
" خیلی خوبه که قراره دوباره لباس طراحی کنم "a.t
" هه هه گفتنی خوبه ، دو روز کار کنی پشیمون میشی از شرکت میری "jk
" همچین کاری نمیکنم "a.t
" حاظرم شرط ببندم که بعد چند روز از شرکت میری "jk
" میخوای باهام شرط ببندی؟ خخخ پشیمون میشی "a.t
" هع هیچ وقت پیشمون نمیشم "jk
" باز اینا شروع کردن "jin
" هیونگ فقط یه شرط ساده اس علاوه بر اون خانم کوچولو خودش کشش داد "jk
" کم کم شرط تبدیل میشه به بحث ... "jimin
دستش روی شون جین قرار داد
" ... بیخیال هیونگ ، بیاید برید یه چیزی بخوریم "jimin
_فردا_
با اشتیاق موهاش دورش ریخت و چند پیس از عطر خوش بوش را به لباسش زد
کیفشو برداشت و نگاهی به ظاهرش انداخت ، لبخند رضایت مندی و بیرون رفت
از پلهها پایین رفت که با ظاهر منتظرشون روبهرو شد
" میخواستم بگم چرا اینقدر لفتش دادی ولی حالا که میبینم ارزششو داشته "V
" خوشگل شدی "jimin
" این نظر لطفته "a.t
" با این ظاهر اونجا بیشتر از ما ازت حساب میبرن "jin
" میخوام سر کار بترکونم (با این ظاهر ✊️😃 ) "a.t
" تو میتوانی ( با این ظاهر 👍😁👍 ) "jimin
۱۶.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.