فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
parr²⁴
وارد محوطه شدن
موسیقی زیبایی در حال پخش بود
فضایی کلاسیک و رمانتیک جذب کننده ای داشت
به موسیقی گوش سپرده بود و با چشماش به دنبال مرد بود
صدای دختر جاشا با موسیقی عوض کرد
" چرا خواستی باهام بیایی؟ "a.t
" گفتم که میخواستم مطمعن شم رفیقم با مرد درستی قرار میزاره یا نه "jk
" هنوز چیزی مشخص نیست فقط قراره آشنا بشیم "a.t
" قرار هم نیست چیزی بیشتر از یه آشنایی بشه "jk
دستاشو داخل جیبش فرو برد
" حالا این مرد کجاست؟ "jk
" اگه تونستم چشمی پیداش کنم که میرم پیشش اگه هم نه از پذیرش میپرسم ، فقط یه چیزی ... "a.t
" چی؟ "jk
" دور از ما میشینی نزدیک مون نباش "a.t
" چرا اونوقت؟! "jk
" نمیشه که برای قرار اول با کسی برم یا دم گوشم باشی! "a.t
" هرجا خواستیم میشینم "jk
" نمیشه "a.t
" اون که منو نمیشناسه حتی اگه میز کنارتون بشینم چیزی نمیشه "jk
نگاهشو به اطراف داد و با چشماش به دنبال چهرهی مورد نظر گشت
با دقت به مردم نگاه میکرد که با شنیدن اسمش هر دو به پشت سرشون برگشتن
مردی قد بلند با استایلی مشکی و با چهرهی جذاب و لبخندی خیره کننده به سمتشون قدم زنان حرکت میکرد
_" معذرت میخوام که معطلت کردم ، من بیرون منتظرت بودم ولی مثل اینکه از کنارم رد شدی متوجه نشدم ، یکم حواس پرتم (لبخند) "
با دیدن لبخند بر روی لب هاش ، لبخندی زد و در جوابش گفت
" منم مثل خودتت یکم حواس پرتم (لبخند) "a.t
_" نظرتون چیه بریم بشنیم و به صحبتمون ادامه بدیم؟ "
" حتما چرا که نه "a.t
_" از این طرف "
بدون توجه به جئون ازش دور شدن
" هع چه زود منو یادش رفت (آروم) "jk
parr²⁴
وارد محوطه شدن
موسیقی زیبایی در حال پخش بود
فضایی کلاسیک و رمانتیک جذب کننده ای داشت
به موسیقی گوش سپرده بود و با چشماش به دنبال مرد بود
صدای دختر جاشا با موسیقی عوض کرد
" چرا خواستی باهام بیایی؟ "a.t
" گفتم که میخواستم مطمعن شم رفیقم با مرد درستی قرار میزاره یا نه "jk
" هنوز چیزی مشخص نیست فقط قراره آشنا بشیم "a.t
" قرار هم نیست چیزی بیشتر از یه آشنایی بشه "jk
دستاشو داخل جیبش فرو برد
" حالا این مرد کجاست؟ "jk
" اگه تونستم چشمی پیداش کنم که میرم پیشش اگه هم نه از پذیرش میپرسم ، فقط یه چیزی ... "a.t
" چی؟ "jk
" دور از ما میشینی نزدیک مون نباش "a.t
" چرا اونوقت؟! "jk
" نمیشه که برای قرار اول با کسی برم یا دم گوشم باشی! "a.t
" هرجا خواستیم میشینم "jk
" نمیشه "a.t
" اون که منو نمیشناسه حتی اگه میز کنارتون بشینم چیزی نمیشه "jk
نگاهشو به اطراف داد و با چشماش به دنبال چهرهی مورد نظر گشت
با دقت به مردم نگاه میکرد که با شنیدن اسمش هر دو به پشت سرشون برگشتن
مردی قد بلند با استایلی مشکی و با چهرهی جذاب و لبخندی خیره کننده به سمتشون قدم زنان حرکت میکرد
_" معذرت میخوام که معطلت کردم ، من بیرون منتظرت بودم ولی مثل اینکه از کنارم رد شدی متوجه نشدم ، یکم حواس پرتم (لبخند) "
با دیدن لبخند بر روی لب هاش ، لبخندی زد و در جوابش گفت
" منم مثل خودتت یکم حواس پرتم (لبخند) "a.t
_" نظرتون چیه بریم بشنیم و به صحبتمون ادامه بدیم؟ "
" حتما چرا که نه "a.t
_" از این طرف "
بدون توجه به جئون ازش دور شدن
" هع چه زود منو یادش رفت (آروم) "jk
۹.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.