چند پارتی
چند پارتی
سلام من اتم ۱۸ سالمه من تو ۵ سالگی پدر و مادرم منو گذاشتن پرورشگاه و خانوادهی جئون منو به سر پرستی گرفتن و یه پسر دارن به اسم جونگکوک که کوک صداش میکنم پسر خیلی خوبیه و با هم همسنیم و تو یه مدرسه درس میخونم و رو کوک کراشم آره دیگه
ات: دختری هات و خشن ولی با خانوادش مهربون همینطور با دوستاش چشمای کشیده و گربه ای و لبای پفکی صورتی کلن قیافش کیوت دوستاش جوکیونگ و میا
های من جونگکوکم تنها فرزند خانواده ی جئون ولی یه خواهر ناتنی دارم به اسن ات که به فرزند خونگی گرفتیمش دختر خیلی هاتی و همچنان کیوت ازش خوشم میاد
کوکم که خودتون میدونید
ات ویو
صبح ساعت ۶و نیم از خواب پاشدم و رفتم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباسای مدرسمو پوشیدم و یه تینت زدم رفتم پایین کوک هنوز خواب بود رفتم بیدارش کردم راستی بابام و مامانم رفتن رفتن سفر آخر هفته برمیگردن
ات: اوپاااا پاشووو
کوک: اوک
ات: یا پشم
کوک: حاح
ات ویو
رفتم بیرون و صبحون رو حاضر کردم و منتظر کوک موندم کوک اومد و خوردیم
کوک: من تو ماشین منتظرم
ات : اوک
کیفم رو برداشتم و رفتم تو ماشین کوک
تو راه سکوت بدی بود تا اینکه کوک سکون رو شکست
کوک: ات اگه بازم ببینم با سوهو حرف میزنی جونتو تضمین نمیکنم
ات: خشن ( سرد)
کوک: یدونه آبجی که بیشتر ندارم
ات: اوهوم منم یدونه اوپا بیشتر ندارم ولی در این حد خشن نیازی نبود
کوک: ساری پیاده شو رسیدیم
از زبان کوک
اه باز این دختره سوجین قراره بپیچه به پروپام امروز بهش میگم دوسش ندارم من فقط ات رو دوست دارم
وارد مدرسه شدیم همه چشما روی ات بود چون خیلی خوشگله البته عادی دستمو دور شونه ی ات انداختم و کشیدمش بغلم و به پسرا چپ نگاه کردم تا بدونن این دختر صاحب داره
داشتیم میرفتیم سر کلاس که بازم این هرزه پیداش شد
سوجین: اوپااااا اوپاااا
کوک: اههههه ولم کنننن دیگع تو هم همش بابااا من تورو دوست ندارمممم( عربده)
ات ویو با دادی که کوک. زد بدنم لرزید البته خوب حقم داشت خیلی بد بود هر روز خودشو میمالید بهش
سوجین: هق اوپا هق
دوییدو رفت منو کوکم رفتیم تو کلاس کوک بغل دست منه سوجین هم پشت کوک میا هم پشت من جوکیونگم سمت راستم
ات: سلام بچها
میا و جوکیونگ: سلام اتتت
داشتم با بچه ها حرف میزدم که در کلاس با شتاب باز شد به در نگاه کردم جکسون بود داداش سوجین هع هرزه رفته داداششو آورده
جکسون: هوی ات ی حرومزادهههه
کوک: چه خبرته حرف دهنتو بفهم حرومزاده هف جدو آبادته
ات: هوششششهههه کله آوردی
جکسون: به چه جراتی رو سوجین دست بلند کردی
ات: کی من ؟ من با یه هرزه چیکار دارم
بعد این حرف ات سوجین دستشو آورد بالا و کوبند تو صورت ات
ات: چیکار کردیییی با لگد میزنه تو شکمش که پرت میشه اونطرف کلاس
کوک: ات آروم باش
ات: به چه حقی منو زدی حرومییی
جکسون دستشو میاره بالا تا ات رو بزنه ولی کوک مانعش میشه و با مشت میزنه تو صورتش و میخوابونتش زمین و تا میخورد زدتش
ات: اوپااا ولش کنن مرددد
کوک: هع مگس با چهارتا مشت بیهوش شد
سوجین: هق کوکی ازت انتطار نداشتم بخاطر این کره خر داداشمو بزنی
ات: جان به من گفتی کره خر
تو همون لحظه استاد وار. کلاس میشه.
.........................
مدیر : خوب آقای لی دلیل بیار برای اینکه خواستی روی ات دست بلند کنی
جکسون: خب اون آبجیمو زده بود
مدیر : ما تو راهرو دوربین داریم هیچ ضرب و شتمی توی راه رو اتفاق نیافتاده
سوجین : آجوشی
مدیر: ساکت تا دو هفته از مدرسه اخراجید
جکسون: ولی آقای مدیر جونگکوک منو زد اونم باید مجازات شه
مدیر: تو کارم دخالت نکن
ات: آخی
جکسون: یکاری میکنم خودتم همین بلا سرت بیاد
گوک: میدونی که ما از چه خانواده ی هستیم تکرار کن خانواده ی جئون
سلام من اتم ۱۸ سالمه من تو ۵ سالگی پدر و مادرم منو گذاشتن پرورشگاه و خانوادهی جئون منو به سر پرستی گرفتن و یه پسر دارن به اسم جونگکوک که کوک صداش میکنم پسر خیلی خوبیه و با هم همسنیم و تو یه مدرسه درس میخونم و رو کوک کراشم آره دیگه
ات: دختری هات و خشن ولی با خانوادش مهربون همینطور با دوستاش چشمای کشیده و گربه ای و لبای پفکی صورتی کلن قیافش کیوت دوستاش جوکیونگ و میا
های من جونگکوکم تنها فرزند خانواده ی جئون ولی یه خواهر ناتنی دارم به اسن ات که به فرزند خونگی گرفتیمش دختر خیلی هاتی و همچنان کیوت ازش خوشم میاد
کوکم که خودتون میدونید
ات ویو
صبح ساعت ۶و نیم از خواب پاشدم و رفتم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباسای مدرسمو پوشیدم و یه تینت زدم رفتم پایین کوک هنوز خواب بود رفتم بیدارش کردم راستی بابام و مامانم رفتن رفتن سفر آخر هفته برمیگردن
ات: اوپاااا پاشووو
کوک: اوک
ات: یا پشم
کوک: حاح
ات ویو
رفتم بیرون و صبحون رو حاضر کردم و منتظر کوک موندم کوک اومد و خوردیم
کوک: من تو ماشین منتظرم
ات : اوک
کیفم رو برداشتم و رفتم تو ماشین کوک
تو راه سکوت بدی بود تا اینکه کوک سکون رو شکست
کوک: ات اگه بازم ببینم با سوهو حرف میزنی جونتو تضمین نمیکنم
ات: خشن ( سرد)
کوک: یدونه آبجی که بیشتر ندارم
ات: اوهوم منم یدونه اوپا بیشتر ندارم ولی در این حد خشن نیازی نبود
کوک: ساری پیاده شو رسیدیم
از زبان کوک
اه باز این دختره سوجین قراره بپیچه به پروپام امروز بهش میگم دوسش ندارم من فقط ات رو دوست دارم
وارد مدرسه شدیم همه چشما روی ات بود چون خیلی خوشگله البته عادی دستمو دور شونه ی ات انداختم و کشیدمش بغلم و به پسرا چپ نگاه کردم تا بدونن این دختر صاحب داره
داشتیم میرفتیم سر کلاس که بازم این هرزه پیداش شد
سوجین: اوپااااا اوپاااا
کوک: اههههه ولم کنننن دیگع تو هم همش بابااا من تورو دوست ندارمممم( عربده)
ات ویو با دادی که کوک. زد بدنم لرزید البته خوب حقم داشت خیلی بد بود هر روز خودشو میمالید بهش
سوجین: هق اوپا هق
دوییدو رفت منو کوکم رفتیم تو کلاس کوک بغل دست منه سوجین هم پشت کوک میا هم پشت من جوکیونگم سمت راستم
ات: سلام بچها
میا و جوکیونگ: سلام اتتت
داشتم با بچه ها حرف میزدم که در کلاس با شتاب باز شد به در نگاه کردم جکسون بود داداش سوجین هع هرزه رفته داداششو آورده
جکسون: هوی ات ی حرومزادهههه
کوک: چه خبرته حرف دهنتو بفهم حرومزاده هف جدو آبادته
ات: هوششششهههه کله آوردی
جکسون: به چه جراتی رو سوجین دست بلند کردی
ات: کی من ؟ من با یه هرزه چیکار دارم
بعد این حرف ات سوجین دستشو آورد بالا و کوبند تو صورت ات
ات: چیکار کردیییی با لگد میزنه تو شکمش که پرت میشه اونطرف کلاس
کوک: ات آروم باش
ات: به چه حقی منو زدی حرومییی
جکسون دستشو میاره بالا تا ات رو بزنه ولی کوک مانعش میشه و با مشت میزنه تو صورتش و میخوابونتش زمین و تا میخورد زدتش
ات: اوپااا ولش کنن مرددد
کوک: هع مگس با چهارتا مشت بیهوش شد
سوجین: هق کوکی ازت انتطار نداشتم بخاطر این کره خر داداشمو بزنی
ات: جان به من گفتی کره خر
تو همون لحظه استاد وار. کلاس میشه.
.........................
مدیر : خوب آقای لی دلیل بیار برای اینکه خواستی روی ات دست بلند کنی
جکسون: خب اون آبجیمو زده بود
مدیر : ما تو راهرو دوربین داریم هیچ ضرب و شتمی توی راه رو اتفاق نیافتاده
سوجین : آجوشی
مدیر: ساکت تا دو هفته از مدرسه اخراجید
جکسون: ولی آقای مدیر جونگکوک منو زد اونم باید مجازات شه
مدیر: تو کارم دخالت نکن
ات: آخی
جکسون: یکاری میکنم خودتم همین بلا سرت بیاد
گوک: میدونی که ما از چه خانواده ی هستیم تکرار کن خانواده ی جئون
۱۵.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.