پارت هفتادوشش
#پارت_هفتادوشش
شال زیتونیم هم انداختم و
ی رژ لب صورتی و زدم و به موژه هام یکم ریمل زدم که پر پشت تر نشون میداد و چشمام رو وحشی تر میکرد
ب خودم نگاه کردم عالی عالی عالی
کیف زیتونیم هم برداشتم و زدم کولم و پریدم پایین
ادرین - وایسا برسونمت
+ نه خودم میرم
ادرین - خب اگه خودت بری برای برگشتن دوتا ماشین میشه
ی سر تکون دادم که بلند شد و رفت بالا ی چند مین گذشت که برگشت ی نگاه به تیپش کردم تیشرت مشکی و شلوار مشکی سریع ی صبحونه خوردیم
سویچ رو برداشت و رفتیم طرف در
سوار اسانسور شدیم و دکمه لابی رو زد فردا باید بریم سر عکاسی برای ی برند این اولین عکاسیه که دوتامون با همیم تو این یک ماهی که گذشته خیلی پیشنهاد بهم شده ولی من خیلی کم قبول میکنم
از اسانسور پیاده شدیم سوار ماشین شدم و تا رسیدیم به اموزشگاه هیچ کدوم حرفی نزدیم
+ خداحافظ
ادرین - خداحافظ
پیاده شدم و رفتم طرف خانم آزاده مسئول اموزشگاه داشت لامپا رو روشن میکرد
+ سلام مریم جون صبح بخیر
مریم - سلام عزیزم صبح شما هم بخیر برو بشین توی دفتر تا بقیه هم بیان
ی باشه گفتم و رفتم توی دفتر نشستم
اینجا همه تیچر ها(معلم) باید مقنعه میپوشیدن ولی امروز ازاد بودیم
توی اموزشگاه به غیر از زبان کلاس نقاشی هم هست و زبان های مختلف هم درس میدن ولی همه اول میان اینگلیسی و بعد میرن زبانای دیگه
یکم که نشستم تیچر علی پور هم اومد خیلی باهم جور بودیم پسر خوبی بود با همه میخندید ولی ادم سنگینی بود باهمه صمیمی نمیشد و به دخترا زیاد احمیت نمیداد برعکس تیچر ارمان که یا همه میپرید ای خدا که چقدر همه ازش بدشون میاد ولی بعضی دخترا بدجور عشوه خرکی میان با شورتک میرن سر کلاسش
آمین (تیچر علی پور) - سلام صبح زیباتون بخیر
+ سلام صبح شما هم بخیر امروز کلاس داری
امین - اره ی کلاس تو چی
+منم ی کلاس
امین نشست روی صندلی و ی مجله از تو کیفش در اورد و ارنجش رو گذاشت رو میز و مجله رو گرفت طرفم
تا خواست چیزی بگه در باز شد و همه تیچر ها پریدن داخل
امین - هماهنگ کرده بودین همه باهم بیایین
تیچر محمدزاده - نخیر پیاده روی بودیم
امین - حالا چیزی هم کم کردین یا نه
بعد برگشتم طرف امین و گفتم : به نظر من که یکم چاق ترم شدن تعطیلات حسابی بهشون ساخته
همه اومدن نشستن که تیچر ارمان گفت : نه بابا چه تعطیلاتی همش دنبال کار و زندگی بودیم در خونه ی ماهم که انگار استادیوم ازادی از چهل طرفش صدا میاد ی جمعه میومدی بخوابی از شیش صبح صدا میومد تا دوازده شب
تیچر امیری - به من که خیلی چسبید
امین - حالا اینا رو ول کنید این و بچسبید
مجله رو روبه همه گرفت و گفت : مصاحبه با درسا راد و ادرین تهرانی
با تعجب نگاهش کردم : یعنی چی ما که مصاحبه نکردیم
امین - نه زده به زودی
+ مگه فیلمه ؟
شال زیتونیم هم انداختم و
ی رژ لب صورتی و زدم و به موژه هام یکم ریمل زدم که پر پشت تر نشون میداد و چشمام رو وحشی تر میکرد
ب خودم نگاه کردم عالی عالی عالی
کیف زیتونیم هم برداشتم و زدم کولم و پریدم پایین
ادرین - وایسا برسونمت
+ نه خودم میرم
ادرین - خب اگه خودت بری برای برگشتن دوتا ماشین میشه
ی سر تکون دادم که بلند شد و رفت بالا ی چند مین گذشت که برگشت ی نگاه به تیپش کردم تیشرت مشکی و شلوار مشکی سریع ی صبحونه خوردیم
سویچ رو برداشت و رفتیم طرف در
سوار اسانسور شدیم و دکمه لابی رو زد فردا باید بریم سر عکاسی برای ی برند این اولین عکاسیه که دوتامون با همیم تو این یک ماهی که گذشته خیلی پیشنهاد بهم شده ولی من خیلی کم قبول میکنم
از اسانسور پیاده شدیم سوار ماشین شدم و تا رسیدیم به اموزشگاه هیچ کدوم حرفی نزدیم
+ خداحافظ
ادرین - خداحافظ
پیاده شدم و رفتم طرف خانم آزاده مسئول اموزشگاه داشت لامپا رو روشن میکرد
+ سلام مریم جون صبح بخیر
مریم - سلام عزیزم صبح شما هم بخیر برو بشین توی دفتر تا بقیه هم بیان
ی باشه گفتم و رفتم توی دفتر نشستم
اینجا همه تیچر ها(معلم) باید مقنعه میپوشیدن ولی امروز ازاد بودیم
توی اموزشگاه به غیر از زبان کلاس نقاشی هم هست و زبان های مختلف هم درس میدن ولی همه اول میان اینگلیسی و بعد میرن زبانای دیگه
یکم که نشستم تیچر علی پور هم اومد خیلی باهم جور بودیم پسر خوبی بود با همه میخندید ولی ادم سنگینی بود باهمه صمیمی نمیشد و به دخترا زیاد احمیت نمیداد برعکس تیچر ارمان که یا همه میپرید ای خدا که چقدر همه ازش بدشون میاد ولی بعضی دخترا بدجور عشوه خرکی میان با شورتک میرن سر کلاسش
آمین (تیچر علی پور) - سلام صبح زیباتون بخیر
+ سلام صبح شما هم بخیر امروز کلاس داری
امین - اره ی کلاس تو چی
+منم ی کلاس
امین نشست روی صندلی و ی مجله از تو کیفش در اورد و ارنجش رو گذاشت رو میز و مجله رو گرفت طرفم
تا خواست چیزی بگه در باز شد و همه تیچر ها پریدن داخل
امین - هماهنگ کرده بودین همه باهم بیایین
تیچر محمدزاده - نخیر پیاده روی بودیم
امین - حالا چیزی هم کم کردین یا نه
بعد برگشتم طرف امین و گفتم : به نظر من که یکم چاق ترم شدن تعطیلات حسابی بهشون ساخته
همه اومدن نشستن که تیچر ارمان گفت : نه بابا چه تعطیلاتی همش دنبال کار و زندگی بودیم در خونه ی ماهم که انگار استادیوم ازادی از چهل طرفش صدا میاد ی جمعه میومدی بخوابی از شیش صبح صدا میومد تا دوازده شب
تیچر امیری - به من که خیلی چسبید
امین - حالا اینا رو ول کنید این و بچسبید
مجله رو روبه همه گرفت و گفت : مصاحبه با درسا راد و ادرین تهرانی
با تعجب نگاهش کردم : یعنی چی ما که مصاحبه نکردیم
امین - نه زده به زودی
+ مگه فیلمه ؟
۸.۰k
۰۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.