🖤͟ج͟ا͟د͟ه͟ ͟ا͟ب͟ر͟ی͟ش͟م͟💜͟
🖤͟ج͟ا͟د͟ه͟ ͟ا͟ب͟ر͟ی͟ش͟م͟💜͟
part"²
زن عمو : خفه شو جان
جان : مامان
۱.ت : عا زن عمو خوبش کردی تا دفه دیگه کرمش نگیره
جان : از تو کرم گرفتم
۱.ت : گوووووووجوووووو
زن عمو : ای خدا بستونه شبیه دوتا میمون به هم افتادین
جان : من میخام موچی بخرم کی میخاد
۱.ت : مدیونی فک کنی با پول تو موچی میخام
جان : خو حالا مدیون توهم شدم
بیا ادوم بخور نمیری
۱.ت : بی شرف کار دارم باید این صگ بخورم
جان : میتونی بری سر کار
۱.ت : غذا از گلوم پرید شروع کردم به صرفه کردن
زن عمو : دخترم حالت خوبه
۱.ت : اره چطور مگ خوب بریم از مغازه خارج شدیم به سمت خونه جعون رفتم درو زدم یه خانم مسن و مهربون درو باز کرد
اجوما : کیم ۱.ت ؟
۱.ت : بله خودم هستم ( خفه شو زنیکه عوضی )
اجوما : خوش اومدی عزیزم بیا دنبالم
۱.ت : عمارت قشنگی بود پر از دختای شکوفه بود یه تاب چوبی اخر عمارت بود دورش پر از پیچک با گلای بنفش بود دوسه تا خرگوش توی باغ میچرخیدن
اجوما : خوب بشین رو تاب تا خانم بیاد
۱.ت : چشم
اجوما : چشمت بی بلا
۱.ت : نشستم روی تاب یه صگ بزرگ اومد سمتم اولش ترسیدم پشتش یه پسر بود با یه هودی ابی موهای نسکافه ای و یه شروارک جین صگ اومد سمتم پرید توی بغلم خیلی کیوت بود
کوک : حالت خوبه
۱.ت : عاه اره خوبم چه صگ با مزه ای
کوک : خوبی جایت درد نمیکنه
۱.ت : نه ممنون
کوک : اسم من کوک تو اینجا چیکار میکنی
۱.ت : من اومدم اینجل خدمت کار پسر این خونم تو اینجا کار میکنی
کوک : نه من اون پسرم
۱.ت : اوه ببخشید
کوک : یاااا ما قرار دوتا دوست باشیم میخای یکم بگردیم تو این باغ راستی اسم سگم بم بم
۱.ت : خوش بختم مستر بم بم واقعا ولی به من گفتن که اینجا باید فقد کار کنم
کوک : منکه بچه نیستم تو میای چون من تنهام و نیاز دارم یکی مثل یه دوست کنارم باشه راستی من ته باغ یه کلبه دارم اکثر اوقات اونجا دسته بازی میکنم اهنگ میخونم
تهیونگ : کوک حالت خوبه عا ابن دختره کیه
کوک : یااا من خوبم پنج سالم که نیست این دختره اسمش ۱.ت منتظر مامان که بیاد
تهیونگ : خوش بختم ۱.ت اومید وارم موهات با این سفید نشه
۱.ت : اقا این حرفا نزنید ایشون خیلی خوبن
کوک : میتونی کوک صدام کنی
تهیونگ : با منم راحت باش بگو ته
مادرشون : عا صلام پسرا شما اینجا چیکار میکنید
کوک : داشتم با بم بم بتزی میکردم پرید رو ۱.ت اینجوری باهم اشنا شدیم ببخشید که مزاحم شدم
۱.ت : س .س .سلام من ۱.ت هستم درخاست کار داده بودم
مادرش : نه مشکلی نداره پسرم همین که با ۱.ت اشنا شدی چون میخاستم صدات بزنم ۱.ت من فقد یه دوست میخام برای کوک چون کسیو نداره و به خاطر کار پدرش نمیتونه از خونه بره بیرون
۱.ت : اها ممنون از کی شروع کنم
مادرش : از ام روز وسایلت بیار اتاقت داخل خونه کوک بادیگاردارو میفرستم نیارن برات فعلا میتونی خونرو ببنی ببین منو مثل مادرت ببین اجوما هم مثل خاهر بزرگ تر هرچی نیاز داشتی بگو بهمون خوب
۱.ت : نمیدونم چطور لطفت جراب کنم خانم جعون
مادرش : سوگلی صدام کن
( بچها اسم مادره تقیر میکنه و میزارم سوگلی حواستون باشه )
کوک : ۱.ت رشتت چی بود
۱.ت : من عاشق موسیقی بودم و برای همین رشته موسیقی انتخاب کردم
کوک : رشته منم موسیقی
تهیونگ : خوب خوش حال شدم دیدمت خوش باشی
کوک : تا حالا دسته بازی کردی
۱.ت : خوب اره چطور مگ
part"²
زن عمو : خفه شو جان
جان : مامان
۱.ت : عا زن عمو خوبش کردی تا دفه دیگه کرمش نگیره
جان : از تو کرم گرفتم
۱.ت : گوووووووجوووووو
زن عمو : ای خدا بستونه شبیه دوتا میمون به هم افتادین
جان : من میخام موچی بخرم کی میخاد
۱.ت : مدیونی فک کنی با پول تو موچی میخام
جان : خو حالا مدیون توهم شدم
بیا ادوم بخور نمیری
۱.ت : بی شرف کار دارم باید این صگ بخورم
جان : میتونی بری سر کار
۱.ت : غذا از گلوم پرید شروع کردم به صرفه کردن
زن عمو : دخترم حالت خوبه
۱.ت : اره چطور مگ خوب بریم از مغازه خارج شدیم به سمت خونه جعون رفتم درو زدم یه خانم مسن و مهربون درو باز کرد
اجوما : کیم ۱.ت ؟
۱.ت : بله خودم هستم ( خفه شو زنیکه عوضی )
اجوما : خوش اومدی عزیزم بیا دنبالم
۱.ت : عمارت قشنگی بود پر از دختای شکوفه بود یه تاب چوبی اخر عمارت بود دورش پر از پیچک با گلای بنفش بود دوسه تا خرگوش توی باغ میچرخیدن
اجوما : خوب بشین رو تاب تا خانم بیاد
۱.ت : چشم
اجوما : چشمت بی بلا
۱.ت : نشستم روی تاب یه صگ بزرگ اومد سمتم اولش ترسیدم پشتش یه پسر بود با یه هودی ابی موهای نسکافه ای و یه شروارک جین صگ اومد سمتم پرید توی بغلم خیلی کیوت بود
کوک : حالت خوبه
۱.ت : عاه اره خوبم چه صگ با مزه ای
کوک : خوبی جایت درد نمیکنه
۱.ت : نه ممنون
کوک : اسم من کوک تو اینجا چیکار میکنی
۱.ت : من اومدم اینجل خدمت کار پسر این خونم تو اینجا کار میکنی
کوک : نه من اون پسرم
۱.ت : اوه ببخشید
کوک : یاااا ما قرار دوتا دوست باشیم میخای یکم بگردیم تو این باغ راستی اسم سگم بم بم
۱.ت : خوش بختم مستر بم بم واقعا ولی به من گفتن که اینجا باید فقد کار کنم
کوک : منکه بچه نیستم تو میای چون من تنهام و نیاز دارم یکی مثل یه دوست کنارم باشه راستی من ته باغ یه کلبه دارم اکثر اوقات اونجا دسته بازی میکنم اهنگ میخونم
تهیونگ : کوک حالت خوبه عا ابن دختره کیه
کوک : یااا من خوبم پنج سالم که نیست این دختره اسمش ۱.ت منتظر مامان که بیاد
تهیونگ : خوش بختم ۱.ت اومید وارم موهات با این سفید نشه
۱.ت : اقا این حرفا نزنید ایشون خیلی خوبن
کوک : میتونی کوک صدام کنی
تهیونگ : با منم راحت باش بگو ته
مادرشون : عا صلام پسرا شما اینجا چیکار میکنید
کوک : داشتم با بم بم بتزی میکردم پرید رو ۱.ت اینجوری باهم اشنا شدیم ببخشید که مزاحم شدم
۱.ت : س .س .سلام من ۱.ت هستم درخاست کار داده بودم
مادرش : نه مشکلی نداره پسرم همین که با ۱.ت اشنا شدی چون میخاستم صدات بزنم ۱.ت من فقد یه دوست میخام برای کوک چون کسیو نداره و به خاطر کار پدرش نمیتونه از خونه بره بیرون
۱.ت : اها ممنون از کی شروع کنم
مادرش : از ام روز وسایلت بیار اتاقت داخل خونه کوک بادیگاردارو میفرستم نیارن برات فعلا میتونی خونرو ببنی ببین منو مثل مادرت ببین اجوما هم مثل خاهر بزرگ تر هرچی نیاز داشتی بگو بهمون خوب
۱.ت : نمیدونم چطور لطفت جراب کنم خانم جعون
مادرش : سوگلی صدام کن
( بچها اسم مادره تقیر میکنه و میزارم سوگلی حواستون باشه )
کوک : ۱.ت رشتت چی بود
۱.ت : من عاشق موسیقی بودم و برای همین رشته موسیقی انتخاب کردم
کوک : رشته منم موسیقی
تهیونگ : خوب خوش حال شدم دیدمت خوش باشی
کوک : تا حالا دسته بازی کردی
۱.ت : خوب اره چطور مگ
۲۹.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.