بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
درس توحید ناب :
در رسالهٔ اوصافالاشراف خواجه نصیرالدین طوسی روایتی ارزشمند وجود دارد که حیفم آمد اهل توحید آن را ندانند و در آن تأمل نکنند.و آن چنین است:گویند مردی پیش امام صادق(ع) که پیشوای تمام عارفان بود آمد و گفت: یا صادق ، خدا را به من نشان بده.
فرمود: موسی(ع)چنین خواست و پاسخ شنید - لَن تَرانِی - هرگز مرا نبینی.
آن مرد گفت : اما من از ملتِ محمد(ص) هستم که یکی فریاد میزند - رَأی قلبی رَبِّی - قلبم ربّام را دید.
و دیگری میگوید - لَم أعبُد رَبّاً لَم أَرَه - من رَبِّی را که نبینم عبادت نمیکنم! (الوافي - ج11 ص 26
امام (ع) فرمود: آن مرد را ببندید و در دجله اندازید تا ببیند! آن مرد را در دجله انداختند. آب زیرش بُرد و رو آورد. هر بار که سر از آب بیرون میآورد می گفت ؛ ای فرزند رسول خدا! نجات نجات.
پس آب فرو بردش و چون سر برون میکرد فریاد میزد ؛ ای فرزند رسول خدا! نجات نجات.
و چندین بار چنین شد.
آن مرد چون امید از همگان برید آنبار که سر برآورد ، گفت: پروردگارا! نجات نجات.
امام(ع) فرمود ؛ او را از آب بگیرید!
و چون ساعتی بعد آرام شد ، امام(ع) فرمود: خدای را دیدی؟! گفت: آری ، تا دست در غیری میزدم در حجاب بودم، چون به کلی بدو پناه بردم و مضطر شدم روزنهای در دلم گشاده شد. از آن روزن فرونگریستم و آنچه میجستم ، بدیدم.
امام صادق(ع) فرمود ؛ تا صادق می گفتی ، کاذب بودی ، اکنون روزنه را نگاهدار که خدای جهان بر همان روزنه است و هر کسی که جز خدای و جز از خدای چیزی خواهد ، کافر بُوَد.(رسالهٔ اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی، 101)
درس توحید ناب :
در رسالهٔ اوصافالاشراف خواجه نصیرالدین طوسی روایتی ارزشمند وجود دارد که حیفم آمد اهل توحید آن را ندانند و در آن تأمل نکنند.و آن چنین است:گویند مردی پیش امام صادق(ع) که پیشوای تمام عارفان بود آمد و گفت: یا صادق ، خدا را به من نشان بده.
فرمود: موسی(ع)چنین خواست و پاسخ شنید - لَن تَرانِی - هرگز مرا نبینی.
آن مرد گفت : اما من از ملتِ محمد(ص) هستم که یکی فریاد میزند - رَأی قلبی رَبِّی - قلبم ربّام را دید.
و دیگری میگوید - لَم أعبُد رَبّاً لَم أَرَه - من رَبِّی را که نبینم عبادت نمیکنم! (الوافي - ج11 ص 26
امام (ع) فرمود: آن مرد را ببندید و در دجله اندازید تا ببیند! آن مرد را در دجله انداختند. آب زیرش بُرد و رو آورد. هر بار که سر از آب بیرون میآورد می گفت ؛ ای فرزند رسول خدا! نجات نجات.
پس آب فرو بردش و چون سر برون میکرد فریاد میزد ؛ ای فرزند رسول خدا! نجات نجات.
و چندین بار چنین شد.
آن مرد چون امید از همگان برید آنبار که سر برآورد ، گفت: پروردگارا! نجات نجات.
امام(ع) فرمود ؛ او را از آب بگیرید!
و چون ساعتی بعد آرام شد ، امام(ع) فرمود: خدای را دیدی؟! گفت: آری ، تا دست در غیری میزدم در حجاب بودم، چون به کلی بدو پناه بردم و مضطر شدم روزنهای در دلم گشاده شد. از آن روزن فرونگریستم و آنچه میجستم ، بدیدم.
امام صادق(ع) فرمود ؛ تا صادق می گفتی ، کاذب بودی ، اکنون روزنه را نگاهدار که خدای جهان بر همان روزنه است و هر کسی که جز خدای و جز از خدای چیزی خواهد ، کافر بُوَد.(رسالهٔ اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی، 101)
۴۲۳
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.