دلتنگی

"دلتنگی"
P1


چهار سال از رفتنش گذشته و من خیلی دلتنگشم
میدونم مسخرس
اون منو زمین زد و خوردم کرد
ولی من
من هنوزم دوسش دارم
اون لعنتی رو

تو همین فکرا بودم که دستمو با چاقو بریدم
بعدش بلند گفتم"گندش بزنن"

یه چسب زخم برداشتم و زخمم رو پوشوندم
برایخودم یه قهوه ریختم و بعدش رفتم روی تخت دراز کشیدم

به جای خالی اون نگاه کردم
بعد از این همه سال هرشب به جای خالیش خیره میشم و بعد از اینکه اشک ریختم
آروم آروم چشمام بسته میشن و خوابم میبره

ا.ت فنجون قهوش رو میخوره و یه بعدش یه فیلم پلی میکنه

دیدن فیلم بدون اون براش سخته
چون اون بود که این عادت رو به ا.ت داده بود

بعد از اتمام فیلم ا.ت آماده ی خواب میشه
اول عطر همیشگی کوک رو به اتاق میزنه و بعد وارد تخت میشه

جای خالی کوک رو مرتب میکنه و بعد کار همیشگیش:گریه کردن

روزاش همینجوری می‌گذشتند
بدون هیچ هیجانی

اما یکروز که مثل همیشه داشت فیلم شبش. و پلی میکرد

صدای زنگ در به صدا اومد
___
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۹)

"دلتنگی"P2با کلافگی از روی تخت پاشد تا بره در رو باز کنه ولی...

"دلتنگی"P3فردا ی اون روز جونگ کوک از ا.ت زودتر بیدار شده بود...

"کلبه ی جنگلی"P4تهیونگ بعد از رسیدن به کت شو دراورد و پرت کر...

"کلبه ی جنگلی"P3به چهره و هیکل اون فرد نگاه کردمبا اینکه چهر...

پارت ۶۹ فیک ازدواج مافیایی

⁶⁴ا/ت با احساس سنگینی پلک‌هایم به آرامی باز کردم و از خواب ب...

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط