کلبه ی جنگلی
"کلبه ی جنگلی"
P4
تهیونگ بعد از رسیدن به کت شو دراورد و پرت کرد رو مبل
بعد با اخم رو به ا.ت کرد و گفت:
اگه جیزیت میشد چی؟
اگه اون حرومزاده بهت چاقو میزد چی؟
اگه ا.ت من دیگه پیشم نبود چی؟
میخواستی اونموقع جیکار کنی ها؟
صداش میلرزید اما خودشو خوب جلوه میداد
تهیونگ بیماری قلبی داشت و خب ا.ت هم این ماجرا رو میدونست پس سریع از داخل کت تهیونگ قرصاشو اورد و بهش داد و رو به تهیونگ گفت:
الان که من حالم خوبه
نیازی به حرص خوردن نیست داداشی
و بعد شروع به ماساژ دادن قلب تهیونگ کرد
تهیونگ دیگه اروم شده بود
ا.ت رو بغل کرد و گفت:
میدونم خیلی تند رفتم..
ولی اینو بدون که خیلی دوست دارم ابجی کوچولوی من
ا.ت هم متقابلا تهیونگ رو بغل کرد و گفت:
منم دوست دارم داداشی
و...مرسی که نجاتم دادی
تهیونگ در جواب گفت:قابلی نداشت فسقلی داداش
پایان♡
P4
تهیونگ بعد از رسیدن به کت شو دراورد و پرت کرد رو مبل
بعد با اخم رو به ا.ت کرد و گفت:
اگه جیزیت میشد چی؟
اگه اون حرومزاده بهت چاقو میزد چی؟
اگه ا.ت من دیگه پیشم نبود چی؟
میخواستی اونموقع جیکار کنی ها؟
صداش میلرزید اما خودشو خوب جلوه میداد
تهیونگ بیماری قلبی داشت و خب ا.ت هم این ماجرا رو میدونست پس سریع از داخل کت تهیونگ قرصاشو اورد و بهش داد و رو به تهیونگ گفت:
الان که من حالم خوبه
نیازی به حرص خوردن نیست داداشی
و بعد شروع به ماساژ دادن قلب تهیونگ کرد
تهیونگ دیگه اروم شده بود
ا.ت رو بغل کرد و گفت:
میدونم خیلی تند رفتم..
ولی اینو بدون که خیلی دوست دارم ابجی کوچولوی من
ا.ت هم متقابلا تهیونگ رو بغل کرد و گفت:
منم دوست دارم داداشی
و...مرسی که نجاتم دادی
تهیونگ در جواب گفت:قابلی نداشت فسقلی داداش
پایان♡
- ۵.۹k
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط