کلبه ی جنگلی
"کلبه ی جنگلی"
P3
به چهره و هیکل اون فرد نگاه کردم
با اینکه چهرش کاملا پوشیده بود
ولی برای من مثل روز روشن بود که اون کیه
شاید این همه مدت ازش تنفر داشتم که چرا نمیزاره برم بیرون و مثل بقیه ی هم سن و سالام باشم
اما الان کاملا دلیلش رو فهمیدم
خودم رو تو بغلش فرو بردم و بی صدا گریه کردم
وقتی اون مرد رفت
من و تهیونگ از پشت ماشینا بیرون اومدیم و تهیونگ منو بلند کرده و سمت ماشینم برد
ا.ت خیلی ساکت بود و هنوز هم یه بغضی پشت گلوش بود
تهیونگ ا.ت رو گذاشت رو صندلی سمت شاگرد و شروع به رانندگی کرد
تا قبل از این زمان هیچ مکالمه ای بینشون رد و بدل نشده بود
که تهیونگ گفت
حالت خوبه؟
ا.ت سرش رو از روش شیشه ی ماشین برداشت و گفت
ممنون،که نجاتم دادی
الان دیگه میخوام ب...
تهیونگ نزاشت حرف ا.ت تموم بشه که گفت
خونه ی خودت؟
ادرسش رو دارم
برای ا.ت این حرف دیگه تازگی نداشت فقط کمی عجیب بود
اونا بالاخره رسیدن به خونه
___
ادامه دارد...
P3
به چهره و هیکل اون فرد نگاه کردم
با اینکه چهرش کاملا پوشیده بود
ولی برای من مثل روز روشن بود که اون کیه
شاید این همه مدت ازش تنفر داشتم که چرا نمیزاره برم بیرون و مثل بقیه ی هم سن و سالام باشم
اما الان کاملا دلیلش رو فهمیدم
خودم رو تو بغلش فرو بردم و بی صدا گریه کردم
وقتی اون مرد رفت
من و تهیونگ از پشت ماشینا بیرون اومدیم و تهیونگ منو بلند کرده و سمت ماشینم برد
ا.ت خیلی ساکت بود و هنوز هم یه بغضی پشت گلوش بود
تهیونگ ا.ت رو گذاشت رو صندلی سمت شاگرد و شروع به رانندگی کرد
تا قبل از این زمان هیچ مکالمه ای بینشون رد و بدل نشده بود
که تهیونگ گفت
حالت خوبه؟
ا.ت سرش رو از روش شیشه ی ماشین برداشت و گفت
ممنون،که نجاتم دادی
الان دیگه میخوام ب...
تهیونگ نزاشت حرف ا.ت تموم بشه که گفت
خونه ی خودت؟
ادرسش رو دارم
برای ا.ت این حرف دیگه تازگی نداشت فقط کمی عجیب بود
اونا بالاخره رسیدن به خونه
___
ادامه دارد...
- ۵.۵k
- ۱۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط