part18

ا/ت با دست‌های لرزون گوشی رو روی میز پرت کرد. قلبش تند تند می‌زد. توی اتاق قدم زد. ذهنش پر از صدای جونگکوک بود.

"فقط تو برای من جالبی."

با خشم دستش رو روی صورتش کشید.
— لعنت به تو… لعنت به این بازی!

صداش از شدت خشم می‌لرزید. نفسش رو محکم بیرون داد و به سمت پنجره رفت. به شهر خیره شد. مردم توی خیابون در حال رفت و آمد بودن. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده… انگار دنیا هنوز عادی بود. اما برای ا/ت؟ هیچ‌چیز عادی نبود.

«یه روز… فقط یه روز.»

با خشم به دیوار تکیه داد. جونگکوک چی از جونش می‌خواست؟ چرا داشت این بازی کثیف رو راه می‌نداخت؟ اون نمی‌تونست… اون نمی‌خواست…

اما… تصویر پدر و مادرش توی ذهنش اومد. روی تخت بیمارستان. با اون دستگاه‌ها… اون لوله‌های تنفسی…

دستش رو مشت کرد.
— خدا از زمین محوت کنه کوک

☆ ☆ ☆

شب شده بود. ا/ت هنوز توی همون حالت بود. روی تخت نشسته بود. تلفنش دوباره زنگ خورد.

"جونگکوک."

ا/ت نفس عمیقی کشید. یه لحظه تردید کرد… ولی بعد تماس رو وصل کرد.

— چیه؟!

جونگکوک با صدای آروم و خونسرد گفت:
— چرا این‌قدر عصبانی؟

ا/ت با خشم گفت:
— فکر می‌کنی چرا؟!

جونگکوک خندید.
— فکر کردم تا حالا تصمیم‌تو گرفته باشی.

ا/ت با خشم گفت:
— من… هیچ‌وقت قبول نمی‌کنم.

جونگکوک با خونسردی گفت:
— پس به پدر و مادرت سلام کن. شاید این آخرین شبی باشه که…

— بس کن!

ا/ت با بغض فریاد زد. نفسش تند شده بود. اشک توی چشم‌هاش جمع شد.
— تو… چطور می‌تونی این‌قدر بی‌رحم باشی؟!

جونگکوک با صدای آروم گفت:
— این بازیه… و تو تنها بازیکن این بازی‌ای.

ا/ت با صدای لرزون گفت:
— من… من نمی‌تونم…

جونگکوک نفس عمیقی کشید.
— پس آماده باش برای خداحافظی.

ا/ت با وحشت گفت:
— نه… جونگکوک… تو نمی‌تونی…

جونگکوک با خونسردی گفت:
— انتخاب با توئه. یا قبول می‌کنی… یا از دستشون می‌دی.

ا/ت دستش رو روی دهانش گذاشت. اشک‌هاش پایین ریخت. قلبش داشت از شدت ترس منفجر می‌شد.

— تو… داری منو مجبور می‌کنی…

جونگکوک با لحن تاریکی گفت:
— دقیقا.

تماس قطع شد. ا/ت با بهت به گوشی خیره شد. نفسش بالا نمی‌اومد. دستش لرزید. یه قطره اشک از چشمش افتاد.

"یا قبول کن… یا همه‌چیز رو از دست بده."

با دست‌های لرزون روی زمین افتاد. اشک‌هاش یکی‌یکی روی زمین چکید. نفسش به سختی بالا می‌اومد.
دیدگاه ها (۴)

part19

part20

part 17

part16

چندشاتی جونگکوک(پارت۴)

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 101 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩شک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط