مافیای من
#مافیای_من
P:46
(ویو ا.ت)
با حرفش خوشحال از اینکه نجات پیدا کردم گفتم
ا.ت: اعععع.....آره درسته.....شبخیر
بدون اینکه منتظر حرفی ازشون باشم از جام بلند شدمو به سمت اتاقم رفتم
درو پشت سرم بستم و بعد از اینکه مطمعن شدم باز نمیشه یه نفس راحت کشیدم
الان باید چیکار کنم ؟
فلیکس نباید مانع نقشم بشه
باید علاقشو نسبت به خودم از بین ببرم ولی چجوری؟!
نمیخام ضربه ببینه اون تخسیری نداره که توی نقشه ی انتقام من گیر افتاده
(ویو هیونجین)
عصبی به فلیکسی که پیشم نشسته بود نگاه کردم
اون دوست بچگیم بود ولی اگه بخواد مانعم بشه نابودش میکنم
نمیتونم تسلیم شم
درحالی که سعی داشتم صدام بالا نره گفتم
هیونجین: تمومش کن!!
با حرفم به سمتم برگشت که ادامه دادم
هیونجین: علاقتو تمومش کن!! آخرو عاقبت خوبی نداره
با حرفم پوزخندی زدو گفت
فلیکس: چرا؟! چون تو میگی؟! فکر نکنم تو جایگاهی باشی که برای ا.ت تصمیم بگیری ......... اون خودش تصمیم میگیره که کیرو انتخاب کنه
بعد به خودش اشاره کردو
فلیکس: من......یا
به من اشاره کرد
فلیکس: تو؟!
قهقه ی هیستریکی سر دادم و گفتم
هیونجین: باشه بیا ببینیم .......من.....یا تو؟
دیگه منتظر حرفش نموندم و بلند شدم و به سمت اتاقم راه افتادم
خودمو روی تخت انداختم و مشغول کلنجار رفتن با خودم شدم
ا.ت منو انتخاب میکنه؟
پایان پارت ۴۶🥲
P:46
(ویو ا.ت)
با حرفش خوشحال از اینکه نجات پیدا کردم گفتم
ا.ت: اعععع.....آره درسته.....شبخیر
بدون اینکه منتظر حرفی ازشون باشم از جام بلند شدمو به سمت اتاقم رفتم
درو پشت سرم بستم و بعد از اینکه مطمعن شدم باز نمیشه یه نفس راحت کشیدم
الان باید چیکار کنم ؟
فلیکس نباید مانع نقشم بشه
باید علاقشو نسبت به خودم از بین ببرم ولی چجوری؟!
نمیخام ضربه ببینه اون تخسیری نداره که توی نقشه ی انتقام من گیر افتاده
(ویو هیونجین)
عصبی به فلیکسی که پیشم نشسته بود نگاه کردم
اون دوست بچگیم بود ولی اگه بخواد مانعم بشه نابودش میکنم
نمیتونم تسلیم شم
درحالی که سعی داشتم صدام بالا نره گفتم
هیونجین: تمومش کن!!
با حرفم به سمتم برگشت که ادامه دادم
هیونجین: علاقتو تمومش کن!! آخرو عاقبت خوبی نداره
با حرفم پوزخندی زدو گفت
فلیکس: چرا؟! چون تو میگی؟! فکر نکنم تو جایگاهی باشی که برای ا.ت تصمیم بگیری ......... اون خودش تصمیم میگیره که کیرو انتخاب کنه
بعد به خودش اشاره کردو
فلیکس: من......یا
به من اشاره کرد
فلیکس: تو؟!
قهقه ی هیستریکی سر دادم و گفتم
هیونجین: باشه بیا ببینیم .......من.....یا تو؟
دیگه منتظر حرفش نموندم و بلند شدم و به سمت اتاقم راه افتادم
خودمو روی تخت انداختم و مشغول کلنجار رفتن با خودم شدم
ا.ت منو انتخاب میکنه؟
پایان پارت ۴۶🥲
۷.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.