پارت 13 فصل 2
پارت 13 فصل 2
نامحون ویو
نامجون : اون عشق من نیست
ا/ت : تو گفتی و منم باور کردم
نامجون : یاااا ا/ت
ا/ت : باشه بابا برو عقب ببینم زودباش
رفتم عقب نشستم ا/تم نشست و شروع کرد به رفتن خیلی ترسیده بودم مثل اولا چسبیده بودم به ا/ت ولی ایندفه جیغ نمیزدم که کل شهر خبر دار شن
خیلی تند میرفت و خیلی به من حال میداد میترسیدم ولی این ترسو دوست داشتم بلاخره بعد از 5 سال سوار موتور شدم اونم کنار ا/ت همه ی افکارمو انداختم دور و فقط از این لحظه لذت بردم بعد از نیم ساعت یه جا نگه داشت سرمو بالا اوردم که دیدم تو جنگلیم یه کلبه جلومون بود پیاده شد که منم پیاده شدم
ا/ت : دنبالم بیا
عین این اردکا دنبالش میرفتم
در کلبه رو باز کرد و رفت داخل منم رفتم داخل چقدر کلبه قشنگی بود 2 طبقه بود خیلی قشنگو دنج بود
ا/ت : خوشت اومد
نامجون : خیلی قشنگه
ا/ت : خوبه
بعد هم رفت طبقه بالا منم این پایینو گشتم خیلی قشنگ بود
بعد از چند دقیقه با پتو و بالشت اومد یه پتو و بالشت پرت کرد طرفم 2 تا هم دست خودش بود گرفتمو سوالی نگاش کردم
ا/ت : اونطوری نگاه نکن روی کاناپه میخوابیم
نامجون میخوابیم؟ مگه نمیخوایم برگردیم؟
ا/ت : میخوای برگردی
سرمو به صورت منفی تکون دادم
پس واسه همین بهم لباس راحتی داده
ا/ت : خب پس حله
خونه 2 تا کاناپه داشت یکیش سمت راست و اون یکی سمت چپ بود خیلی خوب بود پتومو پهن کردم و میخواستم بخوابم که صدام کرد
ا/ت : هی هی آقای خوش خواب پاشو ببینم
با لحن اعتراضی گفتم
نامجون : چرا آخه
ا/ت : ناهارتو که نخوردی شامم نمیخوای بخوری ؟
نامجون : گشنم نیست
ا/ت : چه گشنت باشه چه نباشه مجبوری که شامتو بخوری
مجبورا پاشدم و رفتم سر میز کیفشو برداشت از اولشم این کیف باهاش بود نمیدونم توش چیه یهو دیدم 2 تا بسته نودل آماده دراورد و گزاشت رو میز نمیدونم چرا یهو گشنم شد زل زده بودم به نودله
ا/ت : چی شد تو که گشنت نبود
نامجون : خب الان گشنمه
خنده ای کرد که منم خندم گرفت نودلو برداشت و گزاشت جلوم سریع کاغذ روشو کندمو شروع کردم به خوردن
اینم پارت 13 امیدوارم خوشتون بیاد 🌊💙
اگه میشه کامنت بزارید و لایک کنید🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🌟
اسلاید دوم : عکس کلبه چوبی ا/ت وقتی میری داخلش اون قسمت آخر کلبه پله میخوره میره طبقه دوم 💜
نامحون ویو
نامجون : اون عشق من نیست
ا/ت : تو گفتی و منم باور کردم
نامجون : یاااا ا/ت
ا/ت : باشه بابا برو عقب ببینم زودباش
رفتم عقب نشستم ا/تم نشست و شروع کرد به رفتن خیلی ترسیده بودم مثل اولا چسبیده بودم به ا/ت ولی ایندفه جیغ نمیزدم که کل شهر خبر دار شن
خیلی تند میرفت و خیلی به من حال میداد میترسیدم ولی این ترسو دوست داشتم بلاخره بعد از 5 سال سوار موتور شدم اونم کنار ا/ت همه ی افکارمو انداختم دور و فقط از این لحظه لذت بردم بعد از نیم ساعت یه جا نگه داشت سرمو بالا اوردم که دیدم تو جنگلیم یه کلبه جلومون بود پیاده شد که منم پیاده شدم
ا/ت : دنبالم بیا
عین این اردکا دنبالش میرفتم
در کلبه رو باز کرد و رفت داخل منم رفتم داخل چقدر کلبه قشنگی بود 2 طبقه بود خیلی قشنگو دنج بود
ا/ت : خوشت اومد
نامجون : خیلی قشنگه
ا/ت : خوبه
بعد هم رفت طبقه بالا منم این پایینو گشتم خیلی قشنگ بود
بعد از چند دقیقه با پتو و بالشت اومد یه پتو و بالشت پرت کرد طرفم 2 تا هم دست خودش بود گرفتمو سوالی نگاش کردم
ا/ت : اونطوری نگاه نکن روی کاناپه میخوابیم
نامجون میخوابیم؟ مگه نمیخوایم برگردیم؟
ا/ت : میخوای برگردی
سرمو به صورت منفی تکون دادم
پس واسه همین بهم لباس راحتی داده
ا/ت : خب پس حله
خونه 2 تا کاناپه داشت یکیش سمت راست و اون یکی سمت چپ بود خیلی خوب بود پتومو پهن کردم و میخواستم بخوابم که صدام کرد
ا/ت : هی هی آقای خوش خواب پاشو ببینم
با لحن اعتراضی گفتم
نامجون : چرا آخه
ا/ت : ناهارتو که نخوردی شامم نمیخوای بخوری ؟
نامجون : گشنم نیست
ا/ت : چه گشنت باشه چه نباشه مجبوری که شامتو بخوری
مجبورا پاشدم و رفتم سر میز کیفشو برداشت از اولشم این کیف باهاش بود نمیدونم توش چیه یهو دیدم 2 تا بسته نودل آماده دراورد و گزاشت رو میز نمیدونم چرا یهو گشنم شد زل زده بودم به نودله
ا/ت : چی شد تو که گشنت نبود
نامجون : خب الان گشنمه
خنده ای کرد که منم خندم گرفت نودلو برداشت و گزاشت جلوم سریع کاغذ روشو کندمو شروع کردم به خوردن
اینم پارت 13 امیدوارم خوشتون بیاد 🌊💙
اگه میشه کامنت بزارید و لایک کنید🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🌟
اسلاید دوم : عکس کلبه چوبی ا/ت وقتی میری داخلش اون قسمت آخر کلبه پله میخوره میره طبقه دوم 💜
۳۸.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.