part 87
part 87
علی- یزنگ به میلاد زدم گفتم بیلت من و کنسل کنه
پاشدم رفتم ماشاالله جای هیچیم نمیدونم
شیرکاکائو تو یخچالش بود برداشتم خوردمش میدونم
بعد ازاین قرار کشته شم
ولی خوب گشنم بود
داشتم بازی میکردم با گوشیم که
تارا در و بازکرد داشت با تلفن حرف میزد
آلمانی حرف میزد نمیفهمیدم
تنها چیزی که از حرفاش متوجه میشدم این بود که حداقلتوی هرکلمش
ژ بود همش ژ
همش ژ عجب سویسیههه
تارا-قطع کردم سلام
علی-یالا
وای احساس میکنم دوماد سرخونه شدم
تارا-چرا(باخنده)
علی-اقا خوب
حس میکنم دیگ
اصلا از فردا به عنوان بادیگارد میام باهات شرکت
تارا-اومای گاد قبوله
گفتی به بچه ها نمیری
علی-اره
تارا-میگم علی میدونی دلم چی میخواد
علی-چی
تارا-دیزییی
میدونی ازکی نخوردم دوسالی میشه
علی-منم دلم خواست
رفیم ایران میریم میخورییم بادوغ آب علی
اصلا رفتیم ایران فرداش بریم عقد کنیم
تارا-نه
ببین رفتیم ایران کههه
مییایی خواستگاریم
وای باید لباس بخرم
اصلا امروز بریم خرید
بد اهر دیگه بعد کهاومدیم خوستگاریم عقد میکنیم
ویییی لباس عروس
بعد یه تالار بزرگ میگیریم
کلی میرقصیم
واییییی
کیکمون
لباسممم
لباستتتتتت
علی-خیلی خوب آروم باش
ولی من اولین چیزی که میخوام نینیه
تارا-توکه ازبچه میترسی
علی-نه من نینی میخوام
دستم گذاشتم روشکمش
فکرکن یهنینی توشکم باشههه
بد هی لگد بزنه چقد بخندم من
بددنیا اومد که بهت بگه مامان
به من بابا
شایدم خنگ باشه شبیه من دیرحرف بزنه فکرکن دندون دربیار گازمون بگیره یاتو بامیمات بهش شیر بدی
قشنگ نی
تارا-چرا ولی خوب
من بامیمی هام بهش شیرنمیدم
علی-چرااونوقت
تارا-میگن درد داره
اصلا میمی های خودمه
علی-نخیرم اولا که میمی های منه نگا برا یمیم سوتین واختراع کردن
بد قفلشم پشتش گذاشتن که یکی بازکن یکی ببنده
این یعنی برای منه
وگرنه مرض نداشتن
که ازجلو میزاشتن پس میمی های منه
حالا یکمیم
پسرم میتونه ازشون استفاده کنه
تارا-ازکجا میدونی پسردار میشی
علی-شایدم دوقلو شدن
تارا-نه مثل اینکه حساب همچیم کردی
علی-این دیونه ساخته باتوو آیندشو
تارا-خندیدم
ولی اولین کاربعد ازازدواج یه ماه عسل
بدشم حالا شاید نینی اوردیم
علی-شیاد نه حتما
تارا-باشههه
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
علی- یزنگ به میلاد زدم گفتم بیلت من و کنسل کنه
پاشدم رفتم ماشاالله جای هیچیم نمیدونم
شیرکاکائو تو یخچالش بود برداشتم خوردمش میدونم
بعد ازاین قرار کشته شم
ولی خوب گشنم بود
داشتم بازی میکردم با گوشیم که
تارا در و بازکرد داشت با تلفن حرف میزد
آلمانی حرف میزد نمیفهمیدم
تنها چیزی که از حرفاش متوجه میشدم این بود که حداقلتوی هرکلمش
ژ بود همش ژ
همش ژ عجب سویسیههه
تارا-قطع کردم سلام
علی-یالا
وای احساس میکنم دوماد سرخونه شدم
تارا-چرا(باخنده)
علی-اقا خوب
حس میکنم دیگ
اصلا از فردا به عنوان بادیگارد میام باهات شرکت
تارا-اومای گاد قبوله
گفتی به بچه ها نمیری
علی-اره
تارا-میگم علی میدونی دلم چی میخواد
علی-چی
تارا-دیزییی
میدونی ازکی نخوردم دوسالی میشه
علی-منم دلم خواست
رفیم ایران میریم میخورییم بادوغ آب علی
اصلا رفتیم ایران فرداش بریم عقد کنیم
تارا-نه
ببین رفتیم ایران کههه
مییایی خواستگاریم
وای باید لباس بخرم
اصلا امروز بریم خرید
بد اهر دیگه بعد کهاومدیم خوستگاریم عقد میکنیم
ویییی لباس عروس
بعد یه تالار بزرگ میگیریم
کلی میرقصیم
واییییی
کیکمون
لباسممم
لباستتتتتت
علی-خیلی خوب آروم باش
ولی من اولین چیزی که میخوام نینیه
تارا-توکه ازبچه میترسی
علی-نه من نینی میخوام
دستم گذاشتم روشکمش
فکرکن یهنینی توشکم باشههه
بد هی لگد بزنه چقد بخندم من
بددنیا اومد که بهت بگه مامان
به من بابا
شایدم خنگ باشه شبیه من دیرحرف بزنه فکرکن دندون دربیار گازمون بگیره یاتو بامیمات بهش شیر بدی
قشنگ نی
تارا-چرا ولی خوب
من بامیمی هام بهش شیرنمیدم
علی-چرااونوقت
تارا-میگن درد داره
اصلا میمی های خودمه
علی-نخیرم اولا که میمی های منه نگا برا یمیم سوتین واختراع کردن
بد قفلشم پشتش گذاشتن که یکی بازکن یکی ببنده
این یعنی برای منه
وگرنه مرض نداشتن
که ازجلو میزاشتن پس میمی های منه
حالا یکمیم
پسرم میتونه ازشون استفاده کنه
تارا-ازکجا میدونی پسردار میشی
علی-شایدم دوقلو شدن
تارا-نه مثل اینکه حساب همچیم کردی
علی-این دیونه ساخته باتوو آیندشو
تارا-خندیدم
ولی اولین کاربعد ازازدواج یه ماه عسل
بدشم حالا شاید نینی اوردیم
علی-شیاد نه حتما
تارا-باشههه
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.