love inother style پارت76
#love_inother_style #پارت76
نینا
*نینا باهام بیا لطفا
باساکونو بیرون رفتیم
ساکونو:خوب؟
من:خوب چی؟
ساکونو:بگو چیشده ازاون موقع ته داره خودشو میکشه نگاش کنی نیم نگاهم بهش نمیندازی
من:خوب خوب راستش
منتظر نگاهم کردش
من:بهم گفتن باید تورو بایه پسره که توبرن عاشقته تا اینجا اومده برسونمت وگرنه عشقمو میکشن منم نمیخوام اینکارو کنم درعوضش ته صدمه میبینه برایی همین ازش دوری میکنم
ساکونو چهرش این قیر سیاه شدش
من:هیع خوبی کیف دستی
ساکونو:کار جاستینه پسرع خر الاغ حالیش میکنم بلند میشی به همون شماره که زنگ زده زنگ میزنی بیاد اینجا فهمیدی
من:ساکونو...
ساکونو:کاری که گفتم انجام بده همین
چنان جدی بود که جرأت مخالفت نداشتم باهاش که زنگ زدم.
من:بیا این.آدرس که بهت میگم.
*به سر عقل اومدی الان.
بعد ازنیم ساعت رسیدش پسری شیک پوش وخوشتیپ از ماشین مدل بالایی اومد پایین جایی برادری واقعا جذاب بود
ساکونو:به جاستین کنه! اینجام دست از سرم برنمیداری؟
جاستین:ساکونو ببین من به خاطر تو کره ای یاد گرفتم ببین حتی...
ساکونوباداد:وقتی بهت گفتم نمیخوامت نمیخوامت چرا هی میخوایی نظرمو عوض کنی
همه ریخته بودن بیرون باترس به ته وجینیونگ خیره بودم.
جاستین:ببین ساکونو لطفا اون چیزی که دیدی حقیقت نداره توضیح میدم
بازوهایی ساکونو گرفت اخمایی یونگ وبک وپدرش توهم رفت جینیونگ نمیتونست کاری بکنه جایی که پدروبرادرایی ساکونو بودن ته اومد کنارم
ته:چیشدع
من:بعدا بهت میگم بابت بی محلیام ببخشید
ته:به اون ربط داره
من:آره بهت میگم
ته:باشه
***///***///***
تهیونگ
داشتم خودمو میکشتم نگاهمم نمیکرد رفتش باساکونو بیرون که جینیونگ اومد سمتم
من:چی شد
جینیونگ:هیچی بازم نگات نکرد
من:نه!
جینیونگ:تازه شدی شبیه من اشکال نداره
که صدایی داد ساکونو اومد دیدم رنگ ازچهره جینیونگ پرید رفتم پیش نینا باهاش حرف زدم بقیه حواسم رو دادم به دعوایی ساکونو واون پسره عوضی
ساکونو:چیرو میخوایی توضیح بدی هان جاستین چیرو اینکه بااینکه مثلا بامن دوست بودی به خاطر یه شرط الکی یکی دیگه رو جلویی من بوسیدی گمشو فقط گمشو از جلویی چشمام
جاستین:ساکونو خواهش میکنم واستا
که تا اومد بازویی ساکونو رو بگیره دستایی جینیونگ نشست رویی دستایی پسره
جینیونگ:ببین گورتو بادستایی خودت نکن ازش فاصله بگیر فهمیدی
جاستین:توکی هستی بابا برو اونور
جینیونگ:من کسیم که چهارسال پایی عشقش واستاده آره من عاشق این دختره ایم که حتی نگاهمم نمیکنه
همه از تعجب شاخ درآورده بودیم چیشد این خجالتشو کنار گذاشت
من:واووو دیدی این عروسی معجزه کرد
نینا:هیشش زشته نگاش کن کیف دستیمو آخی قرمز شده بچم
من:آهان!
سرمو خم کردم لبامو گذاشتم رویی لباش
نینا
*نینا باهام بیا لطفا
باساکونو بیرون رفتیم
ساکونو:خوب؟
من:خوب چی؟
ساکونو:بگو چیشده ازاون موقع ته داره خودشو میکشه نگاش کنی نیم نگاهم بهش نمیندازی
من:خوب خوب راستش
منتظر نگاهم کردش
من:بهم گفتن باید تورو بایه پسره که توبرن عاشقته تا اینجا اومده برسونمت وگرنه عشقمو میکشن منم نمیخوام اینکارو کنم درعوضش ته صدمه میبینه برایی همین ازش دوری میکنم
ساکونو چهرش این قیر سیاه شدش
من:هیع خوبی کیف دستی
ساکونو:کار جاستینه پسرع خر الاغ حالیش میکنم بلند میشی به همون شماره که زنگ زده زنگ میزنی بیاد اینجا فهمیدی
من:ساکونو...
ساکونو:کاری که گفتم انجام بده همین
چنان جدی بود که جرأت مخالفت نداشتم باهاش که زنگ زدم.
من:بیا این.آدرس که بهت میگم.
*به سر عقل اومدی الان.
بعد ازنیم ساعت رسیدش پسری شیک پوش وخوشتیپ از ماشین مدل بالایی اومد پایین جایی برادری واقعا جذاب بود
ساکونو:به جاستین کنه! اینجام دست از سرم برنمیداری؟
جاستین:ساکونو ببین من به خاطر تو کره ای یاد گرفتم ببین حتی...
ساکونوباداد:وقتی بهت گفتم نمیخوامت نمیخوامت چرا هی میخوایی نظرمو عوض کنی
همه ریخته بودن بیرون باترس به ته وجینیونگ خیره بودم.
جاستین:ببین ساکونو لطفا اون چیزی که دیدی حقیقت نداره توضیح میدم
بازوهایی ساکونو گرفت اخمایی یونگ وبک وپدرش توهم رفت جینیونگ نمیتونست کاری بکنه جایی که پدروبرادرایی ساکونو بودن ته اومد کنارم
ته:چیشدع
من:بعدا بهت میگم بابت بی محلیام ببخشید
ته:به اون ربط داره
من:آره بهت میگم
ته:باشه
***///***///***
تهیونگ
داشتم خودمو میکشتم نگاهمم نمیکرد رفتش باساکونو بیرون که جینیونگ اومد سمتم
من:چی شد
جینیونگ:هیچی بازم نگات نکرد
من:نه!
جینیونگ:تازه شدی شبیه من اشکال نداره
که صدایی داد ساکونو اومد دیدم رنگ ازچهره جینیونگ پرید رفتم پیش نینا باهاش حرف زدم بقیه حواسم رو دادم به دعوایی ساکونو واون پسره عوضی
ساکونو:چیرو میخوایی توضیح بدی هان جاستین چیرو اینکه بااینکه مثلا بامن دوست بودی به خاطر یه شرط الکی یکی دیگه رو جلویی من بوسیدی گمشو فقط گمشو از جلویی چشمام
جاستین:ساکونو خواهش میکنم واستا
که تا اومد بازویی ساکونو رو بگیره دستایی جینیونگ نشست رویی دستایی پسره
جینیونگ:ببین گورتو بادستایی خودت نکن ازش فاصله بگیر فهمیدی
جاستین:توکی هستی بابا برو اونور
جینیونگ:من کسیم که چهارسال پایی عشقش واستاده آره من عاشق این دختره ایم که حتی نگاهمم نمیکنه
همه از تعجب شاخ درآورده بودیم چیشد این خجالتشو کنار گذاشت
من:واووو دیدی این عروسی معجزه کرد
نینا:هیشش زشته نگاش کن کیف دستیمو آخی قرمز شده بچم
من:آهان!
سرمو خم کردم لبامو گذاشتم رویی لباش
۱۰.۲k
۲۹ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.