یک شاهدخت و چهار خواننده
یک شاهدخت و چهار خواننده
📌پارت چهارم 📌
نمیدونم چی شد که خوایم برد با صدای مهمان دار بیدار شدم که گفت: رسیدیم ژاپن میتونین پیاده شین.
کولم رو برداشتم و پیاده شدم یه تاکسی گرفتم ومن برد یه هتل معمولی چون اگه درجه یک میرفتم من رو میشناختن توی هتل ساکن شدم لباسام رو عوض کردم روی تخت دراز کشیدم گوشیمو برداشتم و به مین پیام دادم که رسیدم
بعد خوابیدم .
صبح از خواب بیدار شدم گفتم صبحونه ام رو برام بیارن بالا صبحونه ام رو خوردم و لباسام رو عوض کردم یه هودی مشکی و شلوار لی پوشیدم یه کلاه گیس مردونه سرم کردم و خودم رو شبیه پسرا درست کردم تا کسی من رو نشناسه
از هتل زدم بیرون که دیدم محافظ ها پدر بزرگم توی ژاپن دارم پرس و جو میکنن مین مین رو قطعا تهدید کرده بود
یکی از بادیگارد ها من رو دید منم طبیعی رفتار کردم و رفتم گوشیم که دستم بود رو بالا آوردم که از توی صفحه ی گوشی دیدم دارن دنبالم میکنن
منم دویدم و رفتم توی کوچه توی چارچوب در یکی از خونه ها قایم شدم وقتی دیدم بادیگارد ها رفتن خیالم راحت شد ولی از چاله در اومدم افتادم توی چاه
(دی او)
قرار بود بریم توی ژاپن بگردیم و بریم لبه دریا زودتر از همه اومدم بیرون باد زد در بسته شده که یه پسر جون نفس نفس به سمتم اومد و من رو به در هل داد و خودش هم به من چسبد وقتی دید کسی دیگه دنبالش نمیاد به من نگاه کرد که چان در ، رو باز کرد و لبم رو لبش قرار گرفت اولین بوسم به فاخ رفت
کل اعضا داشتن نگامون می کردن که اون پسره من رو هل داد و فرار کرد
لایک و کامنت یادتون نره 😘😘
اگه لایک و کامنت کم باشه پارت بعدی رو نمی زارم 😑
📌پارت چهارم 📌
نمیدونم چی شد که خوایم برد با صدای مهمان دار بیدار شدم که گفت: رسیدیم ژاپن میتونین پیاده شین.
کولم رو برداشتم و پیاده شدم یه تاکسی گرفتم ومن برد یه هتل معمولی چون اگه درجه یک میرفتم من رو میشناختن توی هتل ساکن شدم لباسام رو عوض کردم روی تخت دراز کشیدم گوشیمو برداشتم و به مین پیام دادم که رسیدم
بعد خوابیدم .
صبح از خواب بیدار شدم گفتم صبحونه ام رو برام بیارن بالا صبحونه ام رو خوردم و لباسام رو عوض کردم یه هودی مشکی و شلوار لی پوشیدم یه کلاه گیس مردونه سرم کردم و خودم رو شبیه پسرا درست کردم تا کسی من رو نشناسه
از هتل زدم بیرون که دیدم محافظ ها پدر بزرگم توی ژاپن دارم پرس و جو میکنن مین مین رو قطعا تهدید کرده بود
یکی از بادیگارد ها من رو دید منم طبیعی رفتار کردم و رفتم گوشیم که دستم بود رو بالا آوردم که از توی صفحه ی گوشی دیدم دارن دنبالم میکنن
منم دویدم و رفتم توی کوچه توی چارچوب در یکی از خونه ها قایم شدم وقتی دیدم بادیگارد ها رفتن خیالم راحت شد ولی از چاله در اومدم افتادم توی چاه
(دی او)
قرار بود بریم توی ژاپن بگردیم و بریم لبه دریا زودتر از همه اومدم بیرون باد زد در بسته شده که یه پسر جون نفس نفس به سمتم اومد و من رو به در هل داد و خودش هم به من چسبد وقتی دید کسی دیگه دنبالش نمیاد به من نگاه کرد که چان در ، رو باز کرد و لبم رو لبش قرار گرفت اولین بوسم به فاخ رفت
کل اعضا داشتن نگامون می کردن که اون پسره من رو هل داد و فرار کرد
لایک و کامنت یادتون نره 😘😘
اگه لایک و کامنت کم باشه پارت بعدی رو نمی زارم 😑
۷.۰k
۱۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.