پارت105:
#پارت105:
برای اینکه از زندان که برام ساخته بود، فرار نکنم یه زن رو پیشم گذاشته بود. اجازه نفس کشیدنم رو هم بهم نمیداد.
زن نقریبا چهل و پنج ساله بود، درشت اندام و خیلی قوی بود. مدام برای آقا سر خم میکرد و داریوش خان از دهنش نمیافتاد.
من رو اسیر کرده بودن. بین چهار دیواری خونهی محافظت شده احساس خفگی میکردم. حتی نور آفتاب رو هم بزور میتونستم ببینم.
مدتی بود که رنگ و رو پریده بودم و حالم از هر چیزی بهم میخورد. این زن که فهمیدم اسمش فهیمهاس مشکوک نگاهم میکرد منم به روی خودم نمیاوردم. فهیمه با اخم به سمتم اومد و من رو به سمت سرویس بهداشتی کشید.
یه چیز مستطیلی شکل به رنگ سفید به دستم داد و گفت:
- سریع برو این آزمایش رو انجام بده!
گنگ نگاهش کردم. فهمید که منظورش رو متوجه نشدم.
-یعنی میخوای بگی نمیدونی چجور استفاده میشه؟
سرم رو به معنای آره تکون دادم. پوفی کشید و گفت:
-گیر عجب دهاتی شدیم!
و سریع یه چیزایی رو برام توضیح داد. با این که هنوز نفهمیده بودم برای چی بود، ولی به حرفش گوش دادم.
به داخل سرویس بهداشتی رفتم و طبق توضیحاتی که داده بود، کمی از ادرارم رو روی وسیلهی مستطیلی شکل گذاشتم.
دوتا خط قرمز رو قسمت وسط دستگاه فعال شد با تعجب بهش نگاه میکردم.
این دوتا خط قرمز نشونه ی چی بود دیگه؟
با گیجی از سرویس بهداشتی بیرون اومدم و دستگاه رو به فحیمه نشون دادم:
-این یعنی چی؟
دستگاه رو از دستم قاپید و با دقت بررسیش کرد. یک دفعه خوشحال به طرف حال دوید.
- آقا...آقا؟ مژده بدین! مژده!
- چیشد فهیمه؟
- حاملهاس آقا! دیدید گفتم؟
و دستگاه رو بهش نشون داد. اول با تعجب و بعد با خوشحالی نگاهش رو به من دوخت.
گیج و گنگ بودم؛ نمیفهمیدم دورو ورم چخبر بود.
برای اینکه از زندان که برام ساخته بود، فرار نکنم یه زن رو پیشم گذاشته بود. اجازه نفس کشیدنم رو هم بهم نمیداد.
زن نقریبا چهل و پنج ساله بود، درشت اندام و خیلی قوی بود. مدام برای آقا سر خم میکرد و داریوش خان از دهنش نمیافتاد.
من رو اسیر کرده بودن. بین چهار دیواری خونهی محافظت شده احساس خفگی میکردم. حتی نور آفتاب رو هم بزور میتونستم ببینم.
مدتی بود که رنگ و رو پریده بودم و حالم از هر چیزی بهم میخورد. این زن که فهمیدم اسمش فهیمهاس مشکوک نگاهم میکرد منم به روی خودم نمیاوردم. فهیمه با اخم به سمتم اومد و من رو به سمت سرویس بهداشتی کشید.
یه چیز مستطیلی شکل به رنگ سفید به دستم داد و گفت:
- سریع برو این آزمایش رو انجام بده!
گنگ نگاهش کردم. فهمید که منظورش رو متوجه نشدم.
-یعنی میخوای بگی نمیدونی چجور استفاده میشه؟
سرم رو به معنای آره تکون دادم. پوفی کشید و گفت:
-گیر عجب دهاتی شدیم!
و سریع یه چیزایی رو برام توضیح داد. با این که هنوز نفهمیده بودم برای چی بود، ولی به حرفش گوش دادم.
به داخل سرویس بهداشتی رفتم و طبق توضیحاتی که داده بود، کمی از ادرارم رو روی وسیلهی مستطیلی شکل گذاشتم.
دوتا خط قرمز رو قسمت وسط دستگاه فعال شد با تعجب بهش نگاه میکردم.
این دوتا خط قرمز نشونه ی چی بود دیگه؟
با گیجی از سرویس بهداشتی بیرون اومدم و دستگاه رو به فحیمه نشون دادم:
-این یعنی چی؟
دستگاه رو از دستم قاپید و با دقت بررسیش کرد. یک دفعه خوشحال به طرف حال دوید.
- آقا...آقا؟ مژده بدین! مژده!
- چیشد فهیمه؟
- حاملهاس آقا! دیدید گفتم؟
و دستگاه رو بهش نشون داد. اول با تعجب و بعد با خوشحالی نگاهش رو به من دوخت.
گیج و گنگ بودم؛ نمیفهمیدم دورو ورم چخبر بود.
۴.۸k
۱۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.