♡پارت: ۲۱♡☆
♡پارت: ۲۱♡☆
سویونگ رفت تو انبار که دید ی نفر اونجاس که یکدفه دو نفر از پشت گرفتنش. پسره برگشت رو به سویونگ که دید اون همون پسره هست که می خواست به هانیول ت. جاوز کنه.
#(پسره): اوو ببین کی اینجاس ی مزاحم کوچولو. خوب گیرت اوردم نه
اینجا کسی نه صدات و میشنوه نه کسی میاد نجاتت بده خانم کوچولو
سویونگ: چی می گی عوضی! نکنه باز دلت کتک می خواد؟
#اونوقت چطوری می خوای منو بزنی؟
فعلا که طوری گرفتیمت که نمی تونی تکون بخوری.
سویونگ: اگه جرعت دارین ولم کنین تا نشونتون بدم!
#نه ما جرعت نداریم ولت نمی کنیم.
گرفتن و خوابوندنش رو زمین و محکم دست و پاشو گرفته بودن.
سویونگ: چی کار می کنین عوضیا ولم کنیـــــــن!
یکیشون جلوی دهنشو گرفت که جیغ و داد نکنه.
#خب دیگه نمی تونی از دست ما در بری... اشتباه کردی با ما در افتادی خانم کوچولو...
همین طوری میومد سمتش و دستشو برد سمت دکمه های لباسش.
سویونگ: اوممممم مممم (جلوی دهنشو گرفتن)
یکی یکی داشت دکمه های لباسشو باز می کرد و می رفت پایین. دکمه های لباسشو باز کرد و داشت صورتشو می برد سمت گردنش که یدفعه در انبار محکم باز شد و یکی اومد تو و سویونگو که تو اون حال دید فوری رفت سمت اونا و می خواست بزنتشون که فرار کردن.
=(پسره که نجاتش داد): حالت خوبه؟
سویونگ بلند شد و دکمه های لباسشو بست.
سویونگ: ا.. اره.. خ.. خوبم... م. ممنون.
پسره قدم قدم میومد سمت سویونگ و کم کم فاصلشون داشت خیلی کم می شد برای همین سویونگ هم هر قدم که اون میومد سمتش ی قدم می رفت عقب.
سویونگ: د.. داری چی کار می کنی؟
قدم بعدیو که رفت عقب خورد به دیوار و دیگه راه نداشت عقب تر بره اما پسره همین طوری میومد نزدیک تر تا اینکه فاصله اشون به چند سانتی متر رسید.
دستشو گذاشت رو دیوار و همین طور نزدیک تر می شد.
صورتشو اورد نزدیک گوش سویونگ و اروم گفت.
=بهتره بیشتر مواظب خودت باشی چون دفعه بعد شاید کسی به دادت نرسه.
بعد رفت.
سویونگ متعجب به رفتنش نگاه کرد.
سویونگ: این پسرا دیونه ان.
بعد که یکم به خودش اومد رفت سمت سبد توپ ها و سبد و برداشت و رفت سمت سالن ورزش.
٪خانم کیم چرا انقد طولش دادی؟
سویونگ: ببخشید توپ هارو پیدا نمی کردم.
٪ خب باشه برو سرجات تمرین رو شروع می کنیم.
بعد کلاس...
هانیول: سویونگ... چی شده رفتی توپ هارو بیاری چرا انقد طولش دادی؟ چیزی شده؟ تو خودتی.
اوهانی: اره از وقتی از انبار اومدی یجوری شدی.
سویونگ: هانیول یادته اون پسرا رو که می خواستن بهت ت. جاوز کنه؟
هانیول: اره برای چی؟
سویونگ: تو انبار اونارو دیدم چون نزاشتم کارشونو با تو بکنن اومده بودن...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه و اینکه لایک و کامنت فراموش نشه💜🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
سویونگ رفت تو انبار که دید ی نفر اونجاس که یکدفه دو نفر از پشت گرفتنش. پسره برگشت رو به سویونگ که دید اون همون پسره هست که می خواست به هانیول ت. جاوز کنه.
#(پسره): اوو ببین کی اینجاس ی مزاحم کوچولو. خوب گیرت اوردم نه
اینجا کسی نه صدات و میشنوه نه کسی میاد نجاتت بده خانم کوچولو
سویونگ: چی می گی عوضی! نکنه باز دلت کتک می خواد؟
#اونوقت چطوری می خوای منو بزنی؟
فعلا که طوری گرفتیمت که نمی تونی تکون بخوری.
سویونگ: اگه جرعت دارین ولم کنین تا نشونتون بدم!
#نه ما جرعت نداریم ولت نمی کنیم.
گرفتن و خوابوندنش رو زمین و محکم دست و پاشو گرفته بودن.
سویونگ: چی کار می کنین عوضیا ولم کنیـــــــن!
یکیشون جلوی دهنشو گرفت که جیغ و داد نکنه.
#خب دیگه نمی تونی از دست ما در بری... اشتباه کردی با ما در افتادی خانم کوچولو...
همین طوری میومد سمتش و دستشو برد سمت دکمه های لباسش.
سویونگ: اوممممم مممم (جلوی دهنشو گرفتن)
یکی یکی داشت دکمه های لباسشو باز می کرد و می رفت پایین. دکمه های لباسشو باز کرد و داشت صورتشو می برد سمت گردنش که یدفعه در انبار محکم باز شد و یکی اومد تو و سویونگو که تو اون حال دید فوری رفت سمت اونا و می خواست بزنتشون که فرار کردن.
=(پسره که نجاتش داد): حالت خوبه؟
سویونگ بلند شد و دکمه های لباسشو بست.
سویونگ: ا.. اره.. خ.. خوبم... م. ممنون.
پسره قدم قدم میومد سمت سویونگ و کم کم فاصلشون داشت خیلی کم می شد برای همین سویونگ هم هر قدم که اون میومد سمتش ی قدم می رفت عقب.
سویونگ: د.. داری چی کار می کنی؟
قدم بعدیو که رفت عقب خورد به دیوار و دیگه راه نداشت عقب تر بره اما پسره همین طوری میومد نزدیک تر تا اینکه فاصله اشون به چند سانتی متر رسید.
دستشو گذاشت رو دیوار و همین طور نزدیک تر می شد.
صورتشو اورد نزدیک گوش سویونگ و اروم گفت.
=بهتره بیشتر مواظب خودت باشی چون دفعه بعد شاید کسی به دادت نرسه.
بعد رفت.
سویونگ متعجب به رفتنش نگاه کرد.
سویونگ: این پسرا دیونه ان.
بعد که یکم به خودش اومد رفت سمت سبد توپ ها و سبد و برداشت و رفت سمت سالن ورزش.
٪خانم کیم چرا انقد طولش دادی؟
سویونگ: ببخشید توپ هارو پیدا نمی کردم.
٪ خب باشه برو سرجات تمرین رو شروع می کنیم.
بعد کلاس...
هانیول: سویونگ... چی شده رفتی توپ هارو بیاری چرا انقد طولش دادی؟ چیزی شده؟ تو خودتی.
اوهانی: اره از وقتی از انبار اومدی یجوری شدی.
سویونگ: هانیول یادته اون پسرا رو که می خواستن بهت ت. جاوز کنه؟
هانیول: اره برای چی؟
سویونگ: تو انبار اونارو دیدم چون نزاشتم کارشونو با تو بکنن اومده بودن...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه و اینکه لایک و کامنت فراموش نشه💜🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
۱۷.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.