پارت

☆♡پارت: ۲۳♡☆

بعد مراسم فارغ التحصیلی...

اوهانی:(در حال اشک ریختن) وای سویونگ... کی انقد بزرگ شدی؟ باورم نمیشه الان مراسم فارغ التحصیلیت تموم شد😢🤧
سویونگ: چرا مثل مامانا حرف می زنی؟ بعدشم مگه چقد بزرگ شدم😅😂
همش دوساله😅
هانیول: این دوسال برای ما مثل ۲۰ سال گذشت😢🤧
سویونگ: باشع مامانا حالا گریه نکنین😐
هانیول: باشه باشه. دیگه بریم خونه.
چند دقیقه بعد توی خونه...
اوهانی: آخیش بالاخره خونه. ما هم فارغ التحصیل شدیم باید چهار ساعت به این سخنرانیا گوش بدیم؟! حوصله ام پوکید!
هانیول: اره😩
اوهانی: راستی سویونگ ی چیزی می خواستم بهت بگیم...
سویونگ: بگین.
اوهانی: خب... توی دانشگاه ی مسابقه هست...
سویونگ: خب؟ حالا به من چه ربطی داره؟
هانیول: مسابقه موسیقیه...
سویونگ: خب؟
هانیول: من تقریبا دیگه کامل بلدم گیتار بزنم.
اوهانی: منم درامز می زنم اما...
سویونگ: خب؟ ای بابا بگین دیگه.
هانیول: می خوایم تو هم بخونی...
سویونگ: چی؟! عمرا!!
اوهانی: سویونگ لطفا... صدای تو حرف نداره اگه تو بخونی ما حتما برنده میشیم.
سویونگ: نمیشه! اصلا!
هانیول: چیه نکنه می ترسی جلوی اون همه ادم بخونی؟ 😏
سویونگ: چی؟ نخیرشم من اصلا نمی ترسم!
هانیول: پس چرا قبول نمی کنی؟ خب معلومه می ترسی دیگه!
سویونگ: اصلا حالا که اینطوره قبوله.
اوهانی: ایوللللللللللل.
سویونگ: حالا مسابقه کی هست؟
هانیول: ۴ روز دیگه.
سویونگ: چی!؟ پس باید زود تر تمرین کنیم!
هانیول: اره سویونگ راست میگه. اصلا الان بریم تمرین کنیم؟
اوهانی: اره. اتاق سویونگ خودش ی اتاق تمرینه همه جور سازی توش هست. 😅
سویونگ: خب بریم دیگه -_-
هانیول: اره باشه بریم.
رفتن تو اتاق سویونگ و اول بعد کلی گشتن و بحث کردن ی اهنگ انتخاب کردن. و بعد کم کم شروع کردن با ساز تمرین کردن...

امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه 💜🌹

حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
دیدگاه ها (۱۴)

☆♡پارت: ۲۴♡☆سه روز بعد... شب ساعت ۷... در حال تمرین کردن بود...

☆♡پارت: ۲۵♡☆اوهانی و هانیول عین چی از جاشون پریدن. اوهانی: چ...

☆♡پارت: ۲۲♡☆سویونگ: تو انبار اونارو دیدم چون نزاشتم کارشونو ...

♡پارت: ۲۱♡☆سویونگ رفت تو انبار که دید ی نفر اونجاس که یکدفه ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۱

پارت ۲۱ فیک دور اما آشنا

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط