فیک جداناپذیر پارت ۱۳
فیک جداناپذیر پارت ۱۳
از زبان ات
از اتاق خارج شدم که دیدم چونگ هی اومد سمتم
چونگ هی: دکتر حالش چطوره؟
همونطور که سرم پایین بود صدامو تغییر دادم و یکم براش سخنرانی کردم
چونگ هی: ممنونم دکتر می تونم الان دوباره ببینمش؟
ات: پنج دقیقه ی دیگه می تونین ببینینش الان بهش یه دارویی تزریق کردم که حالش بهتر شه بعداً برین پیشش
چونگ هی یکم شک کرد بهم و ازم پرسید که چه دارویی تزریق کردم حالا چی بگم بهش؟
ات: اگه بگم شما سر در میارین؟ دکتر که نیستین بفهمین
چونگ هی همون دیقه گفت: اتفاقاً من دکترا دارم تو این پست زمینه پس منو همکارتون بدونین
یاااا خدا این دکتر بودمو ما نمی دونستیم؟ حالا چه خاکی تو سرم بریزم یکم از زبون تند و تیزم استفاده کردم
ات: اگه دکتر بودین می تونستین خودتون یه کاری براش انجام بدین پس کار منو زیر سوال نبرین و سریع از اونجا جیم شدم و رفتم
می تونیم بگم چونگ هی همینجور ماتش برده بود دهنش باز مونده بود
فکر کردین من خنگم و چون ۱۷ سالمه ذهن بچه ها رو دارم و نمی تونم نقشه های پلیدی تو سرم طراحی کنم حالا کجاشو دیدین
وقتی داشتم از محیط داخل بیمارستان می اومدم بیرون یدفه جونگ کوکو دیدم که به سمت ورودی داشت می رفت و با تلفنش حرف میزد برای چند ثانیه نگاهمون رو هم قفل شد که دیدم سره جاش ایستاد
یعنی فهمید دارم از دستش فرار میکنم؟
بی توجه بهش از کنارش رد شدم نه فکرم نکنم متوجم شده باشه وگرنه یه عکسالعملی از خودش نشون میداد و جلومو می گرفت
بالاخره از بیمارستان خارج شدم و پیاده رفتم سمت هتل از اونجایی که هتلی که اجاره کرده بودم نزدیکای بیمارستان بود خیلی راهی نبود خودم پیاده رفتم (تا اینجا انقدر حرفه ای عمل کردی ولی فکر نکردی وقتی تو رو از کوچه پس کوچه ها مست پیدات کردن هتلی که اجاره کرده بودی پیدا کردنش براشون مثل آب خوردنه؟🤦🏻♀️)
از زبان ات
از اتاق خارج شدم که دیدم چونگ هی اومد سمتم
چونگ هی: دکتر حالش چطوره؟
همونطور که سرم پایین بود صدامو تغییر دادم و یکم براش سخنرانی کردم
چونگ هی: ممنونم دکتر می تونم الان دوباره ببینمش؟
ات: پنج دقیقه ی دیگه می تونین ببینینش الان بهش یه دارویی تزریق کردم که حالش بهتر شه بعداً برین پیشش
چونگ هی یکم شک کرد بهم و ازم پرسید که چه دارویی تزریق کردم حالا چی بگم بهش؟
ات: اگه بگم شما سر در میارین؟ دکتر که نیستین بفهمین
چونگ هی همون دیقه گفت: اتفاقاً من دکترا دارم تو این پست زمینه پس منو همکارتون بدونین
یاااا خدا این دکتر بودمو ما نمی دونستیم؟ حالا چه خاکی تو سرم بریزم یکم از زبون تند و تیزم استفاده کردم
ات: اگه دکتر بودین می تونستین خودتون یه کاری براش انجام بدین پس کار منو زیر سوال نبرین و سریع از اونجا جیم شدم و رفتم
می تونیم بگم چونگ هی همینجور ماتش برده بود دهنش باز مونده بود
فکر کردین من خنگم و چون ۱۷ سالمه ذهن بچه ها رو دارم و نمی تونم نقشه های پلیدی تو سرم طراحی کنم حالا کجاشو دیدین
وقتی داشتم از محیط داخل بیمارستان می اومدم بیرون یدفه جونگ کوکو دیدم که به سمت ورودی داشت می رفت و با تلفنش حرف میزد برای چند ثانیه نگاهمون رو هم قفل شد که دیدم سره جاش ایستاد
یعنی فهمید دارم از دستش فرار میکنم؟
بی توجه بهش از کنارش رد شدم نه فکرم نکنم متوجم شده باشه وگرنه یه عکسالعملی از خودش نشون میداد و جلومو می گرفت
بالاخره از بیمارستان خارج شدم و پیاده رفتم سمت هتل از اونجایی که هتلی که اجاره کرده بودم نزدیکای بیمارستان بود خیلی راهی نبود خودم پیاده رفتم (تا اینجا انقدر حرفه ای عمل کردی ولی فکر نکردی وقتی تو رو از کوچه پس کوچه ها مست پیدات کردن هتلی که اجاره کرده بودی پیدا کردنش براشون مثل آب خوردنه؟🤦🏻♀️)
۲۱.۹k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.