تولد یک شیطان

پارت 22





اونقدر این سکوت بینمون طولانی شد که آخرش بعد ۱۵ دقیقه زنگ خورده شد و مجبور شدیم بریم کلاس
معلم اومد و یه ساعت و نیم چرت و پرتاشو گفت و بعد اینکه رفت ما رفتیم سمت سالن غذاخوری البته از ما منظورم خودمم و اون شخصیت خیالی که تو ذهنم همیشه باهاش حرف می‌زنم
غذایی که امروز سرو کرده بودند برنج بود که همیشه هست تن ماهی بود و کیمچی این غذا که خودشون سرو می‌کنن اکثراً رایگانن و اگه غذای دیگه‌ای بخوای می‌تونی سفارش بدی ولی اون پولیه منم رفتم سفارش دادم و فقط یه دونه رامن سفارش دادم تازه اونم آماده شو
می‌تونم بگم این ارزان‌ترین غذای مدرسه بود و البته خوشمزه‌ترین چون من عاشق این غذا بودم رامن آمادمو آوردن و شروع کردم به خوردنش تقریباً وسطاش بود که دیدم برایان گری و راشا پشت سر مارسل از در وارد شدن و اومدن غذا سفارش دادن
گوشی را برداشتم و رفتم توی گوشی و یکم گشتم و همزمان داشتم غذا می‌خوردم و این سرعت غذا خوردنمو کم می‌کرد به خاطر همین تقریباً آخرای غذام بود که غذای اونا آماده شد و غذاشونو برداشتن و اومدن دقیقاً نشستن روی میزی که من نشسته بودم
مارسل صندلی بغل منو کشید کنار و خودش نشست روش
۹خوب پگی دیگه چه خبر
-خبر خاصی نیست از تو چه خبر
۹ سلامتی
اینو گفت و دوباره سرشو برگردوند و غذاشو خورد و منم بعد اینکه غذام تموم شد خداحافظی کردم و اومدم سمت حیاط و رفتم از بوفه پاستیل خریدم و تو راه داشتم می‌خوردمشون و می‌رفتم سمت کلاس که زنگ خورد رفتم که کلاسو رو صندلیم نشستم و منتظر معلم موندم داشتم پاستیلامو می‌خوردم که همون پسره یعنی سوهون اومد و خیلی غیر مستقیم همونجور که داشت رد می‌شد بدون اینکه تابلو کنه یه چیزی رو انداخت رو میزم یکی کاغذ بود منم برداشتم اون کاغذ از وسط تا خورده بود و کوچیک بود بازش کردم روش فقط یه جمله بود
«اگه جرات داری بعد مدرسه بیا حیاط پشتی»
مطمئن بودم قراره یه دعوای خیلی بدی اتفاق بیفته می‌خواستم به مارسل بگم ولی نمی‌تونستم چون حس عجیبی داشتم و کسی هم نداشتم که بهش بگم تنها فکرم این بود که آخر زنگ فرار کنم و بدوم سمت بیرون ولی ترسم این بود که شاید پشت سرم شایعه درست کنن یا بازنده به حساب بیام یا خلاصه هر کار خطرناک دیگه‌ای
دلم می‌خواست برم به مدیر بگم ولی مدیری اینجا واقعاً خیلی پولکی بود و قطعاً قطعاً شرط می‌بندم که خانواده سوهون به مدیر پول داده بودن چون سوهون بدون اینکه هیچ درسی بخونه همه نمره‌هاش ۲۰ بود یا هر کار خلافی می‌کرد روپوشونی می‌شد به خاطر همین میگم که رشوه دادن به مدیر

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱۳)

تولد یک شیطان

تولد یک شیطان

تولد یک شیطان

تولد یک شیطان

#پارت۳ رمان اگه طُ نباشی یکی دیگه منم لباسا رو پوشیدم و یه آ...

نام فیک:عشق مخفیPart: 11ویو جیمین*خیلی گشنم بود رفتم پایین.ب...

my amethyst

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط