پارت29 اولین سفر تنهایی
پارت29 اولین سفر تنهایی
تا موقعی که برسیم خونشون هیچکس هیچی نگفت موقعی که رسیدیم ارتام دوتا اصا داد بهم وای گفت نباید اصلا پای شکستمو بزارم روی زمین با تمام سختی رفتم داخل بخاطر اینکه خیلی حیاط بزرگ بود طول کشید از پله ها نتونستم برم بالا یه اتاق پایین بود اونو برام اماده کردن رفتم داخل اتاق گرفتم خوابیدم موقعی که بیدار شدم ساعت 7:30بود هدفونمو از روی میز کناری تخت به سختی برداشتم گذاشتم رو گوشم اهنگ نمیخواد نصیحت کنی از خلسه رو گذاشتمو چشامو بستم یعنی یلدا کیه؟ دوست دخترشه؟ چرا انقدر برام مهمه چشامو باز کردم دیدم ارتام داخل اتاقه داره با یه اخمی نگام میکنه
من: هوش به اجازه ای یه مجازه ای
ارتام: اینقدر در زدم مردم
من: حالا چرا مثل سگا وحشی داری نگام میکنی
اخماش بیشتر رفت تو هم
من: مرض چته؟
ارتام: چرا داری گریه میکنی
با تعجب دست کشیدم رو چشام خیس خیس بود
من: وا من چرا دارم گریه میکنم
ارتام: از من میپرسی
من: خو اصلا هرچی چرا اخمات تو همه
ارتام: گریه نکن
من: میگم خودمم متوجش نشدم
ارتام: به هرحال گریه نکن
یکم بخاطر گریه لنزا اذیتم میکردن شروع کردم به در اوردنشون موقعی که درشون اوردم نگاه ارتام کردم یهو با تعجب نگام کرد
من: چته؟
ارتام: چه مظلوم شدی
من: واقعا؟
ارتام: اره خیلی ناز شدی
من: بابامم بم میگه وقتی گریه میکنی مظلوم میشی
یهو اوا اومد داخل منو نگاه کرد یهو تعحب کرد
اوا: چرا انقدر ناز شدی؟
من: گریه کردم
اوا: برای چی؟
من: ارتام زد تو گوشم
اوا با تعجب ارتامو نگاه کرد بعد یهو اعصبانی شد
اوا: باچه حقی این کارو کردی ها(با داد)
ارتام با تعجب نگام کردو گفت
ارتام: دروغ میگه
من: بیا نگاه کن جاشم مونده
خودم زده بودم موقعی که اوا داشت داد میزد
اوا اومد نگاه کرد یهو اتیش گرفت
اوا: ارتام خیلی بیشعوری اخه این چه کاریه
ارتام: بخدا من نزدمش
من: راست میگه نزدم
اوا: خواست رو ارتام داد بزنه یهو برگشت سمت من و با تعجب گفت
اوا: چی؟
من: دروغ گفتم
اوا: توله سگ عوضی گلوم جر خورد این همه داد زدم
من: به من چه
ارتام: هعی این زندگی به درد نمیخوره
من: اواااااااا
اوا: مرگگگگ
من: به جونت
اوا: میخوای بگی چی؟
من: بگم؟
اوا: بگو
من: شکلات میخوام
اوا: به کتف چپ ارتام
ارتام: از خودت مایع بزار کثافت
اوا: ارتام الان میره برات میخره
رو به ارتام کردمو چشامو مظلوم کردم
من: راست میگه؟
ارتام: ایشالله دوتاتو کفن کنم
من: عه بیشعور خواهرتو کفن کن منو بده بابام کفن کنه بیتربیت
ارتام: شکلات نمیخرم
من: نخر
بعدم چشامو بستمو خوابیدم
تا موقعی که برسیم خونشون هیچکس هیچی نگفت موقعی که رسیدیم ارتام دوتا اصا داد بهم وای گفت نباید اصلا پای شکستمو بزارم روی زمین با تمام سختی رفتم داخل بخاطر اینکه خیلی حیاط بزرگ بود طول کشید از پله ها نتونستم برم بالا یه اتاق پایین بود اونو برام اماده کردن رفتم داخل اتاق گرفتم خوابیدم موقعی که بیدار شدم ساعت 7:30بود هدفونمو از روی میز کناری تخت به سختی برداشتم گذاشتم رو گوشم اهنگ نمیخواد نصیحت کنی از خلسه رو گذاشتمو چشامو بستم یعنی یلدا کیه؟ دوست دخترشه؟ چرا انقدر برام مهمه چشامو باز کردم دیدم ارتام داخل اتاقه داره با یه اخمی نگام میکنه
من: هوش به اجازه ای یه مجازه ای
ارتام: اینقدر در زدم مردم
من: حالا چرا مثل سگا وحشی داری نگام میکنی
اخماش بیشتر رفت تو هم
من: مرض چته؟
ارتام: چرا داری گریه میکنی
با تعجب دست کشیدم رو چشام خیس خیس بود
من: وا من چرا دارم گریه میکنم
ارتام: از من میپرسی
من: خو اصلا هرچی چرا اخمات تو همه
ارتام: گریه نکن
من: میگم خودمم متوجش نشدم
ارتام: به هرحال گریه نکن
یکم بخاطر گریه لنزا اذیتم میکردن شروع کردم به در اوردنشون موقعی که درشون اوردم نگاه ارتام کردم یهو با تعجب نگام کرد
من: چته؟
ارتام: چه مظلوم شدی
من: واقعا؟
ارتام: اره خیلی ناز شدی
من: بابامم بم میگه وقتی گریه میکنی مظلوم میشی
یهو اوا اومد داخل منو نگاه کرد یهو تعحب کرد
اوا: چرا انقدر ناز شدی؟
من: گریه کردم
اوا: برای چی؟
من: ارتام زد تو گوشم
اوا با تعجب ارتامو نگاه کرد بعد یهو اعصبانی شد
اوا: باچه حقی این کارو کردی ها(با داد)
ارتام با تعجب نگام کردو گفت
ارتام: دروغ میگه
من: بیا نگاه کن جاشم مونده
خودم زده بودم موقعی که اوا داشت داد میزد
اوا اومد نگاه کرد یهو اتیش گرفت
اوا: ارتام خیلی بیشعوری اخه این چه کاریه
ارتام: بخدا من نزدمش
من: راست میگه نزدم
اوا: خواست رو ارتام داد بزنه یهو برگشت سمت من و با تعجب گفت
اوا: چی؟
من: دروغ گفتم
اوا: توله سگ عوضی گلوم جر خورد این همه داد زدم
من: به من چه
ارتام: هعی این زندگی به درد نمیخوره
من: اواااااااا
اوا: مرگگگگ
من: به جونت
اوا: میخوای بگی چی؟
من: بگم؟
اوا: بگو
من: شکلات میخوام
اوا: به کتف چپ ارتام
ارتام: از خودت مایع بزار کثافت
اوا: ارتام الان میره برات میخره
رو به ارتام کردمو چشامو مظلوم کردم
من: راست میگه؟
ارتام: ایشالله دوتاتو کفن کنم
من: عه بیشعور خواهرتو کفن کن منو بده بابام کفن کنه بیتربیت
ارتام: شکلات نمیخرم
من: نخر
بعدم چشامو بستمو خوابیدم
۴.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.