Vimin
part 51🖤
+اره قرارمون همین بود..
برده کو؟
¢همون ترسویی بود که فرار کرد..
+نیشخند صدا دار...
پنج دقیقه از یک ربع نارنجک های دیواری گذشته بود...
کلا ده دقیقه مونده بود...
تهیونگ با دقت مشغول خوندن شد...
تصمیم گرفت نقشرو عوض کنه..
+من امضا نمیکنم...
¢خنده قهقهه
نمیدونستم انقد ترسویی..
+ترسو نیستم... میخوام شر تورو کم کنم..
دستای ته از قبل باز بود..
برای همین از رو صندلی بلند شد سمت یارو حمله کرد...
باهم درگیر بودن..
فقط ۸ دقیقه زمان مونده بود...
تهیونگ یارو رو هل داد اونور تا به موقع جیمینو نجات بده
ولی یارو نمیزارشت..
آخر به بدبختی ته از دستش فرار کرد..
میخواست اسم جیمینو داد بزنه ولی یادش نبود..
+فک کن تهیونگ.. فک کن..
اسمش چی بود..
یهو معرفی جیمین تو مغذش اکو شد
*پارک جیمین هستم 27... سالمه*
+یادم اومدددد
+جیمیننننن
+جیمیننننن
جوابی نشنید..
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
ویو جیمین:
سردرد داشتم...
حالم خوب نبود...
+پارک جیمین
_یکی داره صدام میکنه؟
_صداش اشناس
_بلهههه
+چیی؟؟؟
ایول
+کدوم گوری هستی برده ی لعنتی..
_چی؟؟
برده!؟
نکنه کیم تیهونگه...
+هووووو کجایییی
شمارش معکوس از نارنجکا بلند شد
بادیگاردا بیرون عمارت منتظر علامت کوک بودن..
ولی علامتی نبود...
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
انفجار..
عمارت منفجر شد
جیمین و تهیونگ و یارو تو عمارت بودن..
فرانک و سونگ هو:
رییس کوووووو
جونکوک:جیمینننننن دستشو گذاشت روسرش..
رفت یقه سونگ هو رو گرفت:
مگه نگفتی جیمینو نجات میدین...
اون دوستمه..
*گریه*
موتور خونه وحشتناک لرزید و یه لوله آب کنده شد رو پا جیمین افتاد...
+پارک جیمینننننن
ویو ته:
شیطونه میگه ولش کنم برم...
چی؟؟
بو رایحه وانیل ؟
بو کشید...
دنبالش کرد
ویو جیمین:اخخخخخ پاااام کمککک نمیتونم تکوت بخورم... چقدر گرمه اینجاااا
آتیش داشت به طبقه پایین میرسید....
+پیدات کردم...
دور ته و جیمینو آتیش گرفته بود..
+بلند شو بریممممم
_من بانو هیجا نمیام...تو میخوای منو اذیت کنی...
_درضمن اون رایحتم کنترل کن...
+اینجوری میسوزی...
بلند شو
_لوله رو پامه احمق...
ته دوید سمت جیمین
با تمام زورش سعی کرد لولرو بلند کنه..
یارو با صورت سوخته به سمتشون اومد...
ته حواسش نبود داشت لوله ابو از رو پا جیمین بلند میکرد..
¢میکشمت کیم تهیونگ..
اصلحرو گرفت سمت ته
به دونه شلیک کرد به دست ته...
+اخخخخخ لعنت بهتون عوضیییییی داد..
با اون یکی دستش لولرو زد اونور..
پا جیمین آزاد شد
+بلند شو..
همه وقتم تا الان سر تو رفت...
تیرم خوردم تازه...
_ننمیتونم راه بیام...
+بشین
بشین رو کولم
continues✌️
لایک و کامنت بوووس❤️❤️
+اره قرارمون همین بود..
برده کو؟
¢همون ترسویی بود که فرار کرد..
+نیشخند صدا دار...
پنج دقیقه از یک ربع نارنجک های دیواری گذشته بود...
کلا ده دقیقه مونده بود...
تهیونگ با دقت مشغول خوندن شد...
تصمیم گرفت نقشرو عوض کنه..
+من امضا نمیکنم...
¢خنده قهقهه
نمیدونستم انقد ترسویی..
+ترسو نیستم... میخوام شر تورو کم کنم..
دستای ته از قبل باز بود..
برای همین از رو صندلی بلند شد سمت یارو حمله کرد...
باهم درگیر بودن..
فقط ۸ دقیقه زمان مونده بود...
تهیونگ یارو رو هل داد اونور تا به موقع جیمینو نجات بده
ولی یارو نمیزارشت..
آخر به بدبختی ته از دستش فرار کرد..
میخواست اسم جیمینو داد بزنه ولی یادش نبود..
+فک کن تهیونگ.. فک کن..
اسمش چی بود..
یهو معرفی جیمین تو مغذش اکو شد
*پارک جیمین هستم 27... سالمه*
+یادم اومدددد
+جیمیننننن
+جیمیننننن
جوابی نشنید..
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
ویو جیمین:
سردرد داشتم...
حالم خوب نبود...
+پارک جیمین
_یکی داره صدام میکنه؟
_صداش اشناس
_بلهههه
+چیی؟؟؟
ایول
+کدوم گوری هستی برده ی لعنتی..
_چی؟؟
برده!؟
نکنه کیم تیهونگه...
+هووووو کجایییی
شمارش معکوس از نارنجکا بلند شد
بادیگاردا بیرون عمارت منتظر علامت کوک بودن..
ولی علامتی نبود...
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱
انفجار..
عمارت منفجر شد
جیمین و تهیونگ و یارو تو عمارت بودن..
فرانک و سونگ هو:
رییس کوووووو
جونکوک:جیمینننننن دستشو گذاشت روسرش..
رفت یقه سونگ هو رو گرفت:
مگه نگفتی جیمینو نجات میدین...
اون دوستمه..
*گریه*
موتور خونه وحشتناک لرزید و یه لوله آب کنده شد رو پا جیمین افتاد...
+پارک جیمینننننن
ویو ته:
شیطونه میگه ولش کنم برم...
چی؟؟
بو رایحه وانیل ؟
بو کشید...
دنبالش کرد
ویو جیمین:اخخخخخ پاااام کمککک نمیتونم تکوت بخورم... چقدر گرمه اینجاااا
آتیش داشت به طبقه پایین میرسید....
+پیدات کردم...
دور ته و جیمینو آتیش گرفته بود..
+بلند شو بریممممم
_من بانو هیجا نمیام...تو میخوای منو اذیت کنی...
_درضمن اون رایحتم کنترل کن...
+اینجوری میسوزی...
بلند شو
_لوله رو پامه احمق...
ته دوید سمت جیمین
با تمام زورش سعی کرد لولرو بلند کنه..
یارو با صورت سوخته به سمتشون اومد...
ته حواسش نبود داشت لوله ابو از رو پا جیمین بلند میکرد..
¢میکشمت کیم تهیونگ..
اصلحرو گرفت سمت ته
به دونه شلیک کرد به دست ته...
+اخخخخخ لعنت بهتون عوضیییییی داد..
با اون یکی دستش لولرو زد اونور..
پا جیمین آزاد شد
+بلند شو..
همه وقتم تا الان سر تو رفت...
تیرم خوردم تازه...
_ننمیتونم راه بیام...
+بشین
بشین رو کولم
continues✌️
لایک و کامنت بوووس❤️❤️
۳.۲k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲