Vimin
Part 50🖤
جیمین همونجا پاهاش شل میشه...
یارو با کلیدا در اتاقی که توی زیر زمین بود و ته توش بسته بودو باز کرد...
جیمین پشت مرد وارد اتاق شد..
اتاق خیلی تاریک بود...
و فقط دوتا جف چشم زرد که برای تهیونگ بود توی تاریکی خودنمایی میکرد...
یارو به سمت ته رفت و جیمین دنبالش راه افتاد...
هرچی جیمین بیشتر نزدیک میشد
رایحه ته هورمون های بدنشو بیشتر به بازی میگرف..
یارو یه لامپ کوچیک و روشن کرد و صورت ته نمایان شد..
جیمین با صورت عرق کرده و عصبانی تهیونگ مواجه شد که به به یارو زل زده و داره از شدت انتقام نفس نفس میزنه...
و کل رایحش تو اتاق پیچیده بود
ویو جیمین:
چشماش..
قیافش..
رایحش..
همه چیش تحریکم میکنه...
من به دوره هیتم نزدیکم...
اینم اینجوری رایحه داره...
_دیگه نمیتونم..ای.نجا...وای...س.م..
جیمین دستشو روی دهنش میزاره و بدو بدو از فرارمیکنه..
میره توی موتور خونه عمارت یارو و لای لوله های آب قایم میشه..
جیمین عرق کرده بود و خیلی زیاد هورموناش بهم ریخته شده بود....
جیمین نفس نفس میزد..
دکمه های لباسشو باز کرد و به دیوار تکیه داد...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
سونگ هو و کوک به همراه بقیه بادیگاردا
توی ون های بزرگ بودن و داشتن به سمت عمارت یارو میرفتن...
جونکوک داشت گوشه تمام انگشتاشو از استرس میکند...
ویو کوک:
من هرطور شده جیمینو نجات میدم..
حتی اگر به قیمت جون خودم یا کس دیگه آیی تموم شه..
کوک توی افکارش غرق بود که با صدای سونگ هو که داد زد:
/رسیدیم آماده باشین..
به خودش اومد..
بادیگارد دای بخش اول آروم شیشرو پایین دادن و با ۵ تا شلیک بادیگاردای جلوی درو همرو بیهوش کردن...
بادیگاردای بخش دو و سه وارد عمارت شدن..
بادیگاردا بخش دوم که جونکوک عضوشون بود نارنجکارو به دیوار چسبوندن...
و به ون برگشتن..
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
¢خب...
کیم تهیونگ..
اینجا و باید امضا کنی...
کل عمارتت برا منه...
ولی برده برا تو میشه..
...
+اره.. قرارمون همین بود عوضی...
ولی برده کجاس؟
_هم ون ترسویی بود که الان فرار کرد..
جیمین با حال بد چشماشو رو هم گذاشت...
continues✌️
بعد از سال هااااا
پیج ایتام مسدود شد... مجبورم همینجا بزارممم عررر🫀
حمایتاتون فراموش نشهههه
جیمین همونجا پاهاش شل میشه...
یارو با کلیدا در اتاقی که توی زیر زمین بود و ته توش بسته بودو باز کرد...
جیمین پشت مرد وارد اتاق شد..
اتاق خیلی تاریک بود...
و فقط دوتا جف چشم زرد که برای تهیونگ بود توی تاریکی خودنمایی میکرد...
یارو به سمت ته رفت و جیمین دنبالش راه افتاد...
هرچی جیمین بیشتر نزدیک میشد
رایحه ته هورمون های بدنشو بیشتر به بازی میگرف..
یارو یه لامپ کوچیک و روشن کرد و صورت ته نمایان شد..
جیمین با صورت عرق کرده و عصبانی تهیونگ مواجه شد که به به یارو زل زده و داره از شدت انتقام نفس نفس میزنه...
و کل رایحش تو اتاق پیچیده بود
ویو جیمین:
چشماش..
قیافش..
رایحش..
همه چیش تحریکم میکنه...
من به دوره هیتم نزدیکم...
اینم اینجوری رایحه داره...
_دیگه نمیتونم..ای.نجا...وای...س.م..
جیمین دستشو روی دهنش میزاره و بدو بدو از فرارمیکنه..
میره توی موتور خونه عمارت یارو و لای لوله های آب قایم میشه..
جیمین عرق کرده بود و خیلی زیاد هورموناش بهم ریخته شده بود....
جیمین نفس نفس میزد..
دکمه های لباسشو باز کرد و به دیوار تکیه داد...
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
سونگ هو و کوک به همراه بقیه بادیگاردا
توی ون های بزرگ بودن و داشتن به سمت عمارت یارو میرفتن...
جونکوک داشت گوشه تمام انگشتاشو از استرس میکند...
ویو کوک:
من هرطور شده جیمینو نجات میدم..
حتی اگر به قیمت جون خودم یا کس دیگه آیی تموم شه..
کوک توی افکارش غرق بود که با صدای سونگ هو که داد زد:
/رسیدیم آماده باشین..
به خودش اومد..
بادیگارد دای بخش اول آروم شیشرو پایین دادن و با ۵ تا شلیک بادیگاردای جلوی درو همرو بیهوش کردن...
بادیگاردای بخش دو و سه وارد عمارت شدن..
بادیگاردا بخش دوم که جونکوک عضوشون بود نارنجکارو به دیوار چسبوندن...
و به ون برگشتن..
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
¢خب...
کیم تهیونگ..
اینجا و باید امضا کنی...
کل عمارتت برا منه...
ولی برده برا تو میشه..
...
+اره.. قرارمون همین بود عوضی...
ولی برده کجاس؟
_هم ون ترسویی بود که الان فرار کرد..
جیمین با حال بد چشماشو رو هم گذاشت...
continues✌️
بعد از سال هااااا
پیج ایتام مسدود شد... مجبورم همینجا بزارممم عررر🫀
حمایتاتون فراموش نشهههه
۳.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.