اما من عاشقتم

اما من عاشقتم !
پارت ۷



تهیونگ بعد از اینکه کارای شرکت و راست و

ریس کرد برگشت خونه که دید کوک روی مبل

خوابش برده



ویو کوک

به از اینکه اون عوضی رفت منتظر غذا موندم

یکم فکر کردم توی همه ی پرونده ها آدما رو

می کشت اما منو چرا نکشت نکنه چیزی

فهمید توی افکارم غرق بودم که درو زدن

(علامت اجوما= )

کوک: بفرمایید

=سلام ارباب گفتم همه ی غذا رو بخورید

کوک: باشه

(کوک انقدر که گرسنش بود کل غذا رو خورد

دراز کشید که بعد نیم ساعت انقدر که

حوصلش سر رفته بود رفت پایین )

کوک: واوو اون روز اومدم به داخل خونه توجه

نکردم

کوک رفتو روی مبل نشست TV رو روشن کرد

نشست پاش همینطور که داشت میدید

چشماش گرم شد به خواب رفت اجوما که

دیدش TVرو خاموش کرد و پتویی روش

گذاشت

ته: چرا اینجا خوابیده ‌؟؟ اجومااااا(داد)

=بله ارباب

ته: چرا این اینجا خوابیده ؟

= ارباب نشسته بودن که خوابشون برد منم

پتو روشون گذاشتم

ته: باشه اشکالی نداره

اجوما تعظیم کرد و رفت

ته: هعیی بلند شو

کوک:هوممم ولم کن

ته : بلند شو گفتم

کوک: چته

ته: چته و مرض بلند شو غذا بخور (حالت ترسناک )

ویو کوک

اگه گفتم نترسیدم دروغ گفتم بلند شدم

رفتم سر سفره توی افکارم غرق شدم که

دیدم گفت
ته: جات اونجا نیست

کوک: چی ؟ منظورت چیه

ته: بیا اینجا بشین ( اشاره به پاهاش )

کوک: چی دیوونه شدی تو به گفته ی خودت

من فقط یه بردم
دیدگاه ها (۰)

اما من عاشقتم!پارت ۸ ته:اینجا میشینی وگرنه ۱۰۰ ضربه شلاق می ...

اما من عاشقتم!پارت ۶ ویو ته به اجوما گفتم براش غذا ببره و به...

اما من عاشقتم! پارت ۵ ویو کوک از خواب بیدار شدم چی اینجا کجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط