دیدار با شوالیه ماه
دیدار با شوالیه ماه
بخش چهاردهم
شدو🖤
سونیک که داشت نامههارو تحویل میدادم سیلور داشت باهام صحبت میکرد.
سیلور: آممم شدو میتونم ازت بپرسم که تو شغلت توی شهرتون چی بود.
شدو: خب آمم..
سونیک: چی شغل شدو خب باید بگم که اون یک پیانیست حرفهآیه!
شدو: چییییی!!!
سیلور: واقعا!!! این خیلی عالیه، اگه بهت یه پیشنهاد شغلی بدم قبولش میکنی؟
شدو: من؟؟ خب راستش من شغلم معلم پیانو نبود چون کسی از من خوشش نمیومد، من فقط واسهی خودم پیانو میزدم.
سیلور: اوه نهنهنه، اصلا کارت معلم پیانو شدن نیست، خب راستش یکی از دوستام یه رستوران ساخته و فردا شب هم افتتاحیهاش هست، راستش قرار بود امشب باشه اما یسری کار جزئی باید انجام میداد واسهی همین شد فردا شب، و اون بهم گفت که من دنبال کسی میگردم که پیانیست خوبی باشه، من چند نفر رو بهش معرفی کردم اما اون گفت من دنبال کسیام که با عشق و بااستعداد باشه، اگر تو رو بهش معرفی کنم خیلی خوشحال میشه.
سونیک: اوه این پیشنهاد رو رد نکن شدو، میتونی واسهی سیلور یه آهنگ بزنی و اون نظرشو به دوستش بگه.
سیلور: البته و اون رستوران یه رستوران معمولی نیست افراد خاصی اونجا قراره باشن یه رستوران خیلی شیک با غذای فوقالعاده.
شدو: خب باشه حالا که میگی قبول میکنم.
سیلور: ایول!! یه سالن قدیمی اینجاست و یک پیانو هم داره میتونیم بریم اونجا و تو برام یه آهنگ بزنی و من نظرمو بهش بگم.
سونیک: خیلی خوبه منم همونجور نامههارو تحویل میدم و باهاتون میام.
به سمت سالن قدیمی رفتیم، یه سالن قدیمی ولی خیلی زیبا بود، یه پیانو هم وسط سن بود رفتم و نشستم پشت پیانو و...شروع کردم به نواختن توی حس خودم بودم سالن مثل اتاقم بود و ماریا هم کنارم نشسته و به نواختنم گوش میده موسیقی تموم میشه.
سیلور: واو پسر! کارت محشره کم مونده بود اشکم در بیاد من میرم که به دوستم بگم که تورو واسه این کار انتخاب کردم جواب تایید رو ساعت ۶ بعدظهر بهتون میگم.
سیلور با خوشحالی و ذوق رفت تا به دوستش بگه، سونیک کنارم اومد و بهم گفت
_ بهت گفتم که تو خاص و محشری.
شدو: ممنونم سونیک، فکر کنم که از اینجا داره خوشم میاد مردم اونقدرا هم بد نیسن.
بخش چهاردهم
شدو🖤
سونیک که داشت نامههارو تحویل میدادم سیلور داشت باهام صحبت میکرد.
سیلور: آممم شدو میتونم ازت بپرسم که تو شغلت توی شهرتون چی بود.
شدو: خب آمم..
سونیک: چی شغل شدو خب باید بگم که اون یک پیانیست حرفهآیه!
شدو: چییییی!!!
سیلور: واقعا!!! این خیلی عالیه، اگه بهت یه پیشنهاد شغلی بدم قبولش میکنی؟
شدو: من؟؟ خب راستش من شغلم معلم پیانو نبود چون کسی از من خوشش نمیومد، من فقط واسهی خودم پیانو میزدم.
سیلور: اوه نهنهنه، اصلا کارت معلم پیانو شدن نیست، خب راستش یکی از دوستام یه رستوران ساخته و فردا شب هم افتتاحیهاش هست، راستش قرار بود امشب باشه اما یسری کار جزئی باید انجام میداد واسهی همین شد فردا شب، و اون بهم گفت که من دنبال کسی میگردم که پیانیست خوبی باشه، من چند نفر رو بهش معرفی کردم اما اون گفت من دنبال کسیام که با عشق و بااستعداد باشه، اگر تو رو بهش معرفی کنم خیلی خوشحال میشه.
سونیک: اوه این پیشنهاد رو رد نکن شدو، میتونی واسهی سیلور یه آهنگ بزنی و اون نظرشو به دوستش بگه.
سیلور: البته و اون رستوران یه رستوران معمولی نیست افراد خاصی اونجا قراره باشن یه رستوران خیلی شیک با غذای فوقالعاده.
شدو: خب باشه حالا که میگی قبول میکنم.
سیلور: ایول!! یه سالن قدیمی اینجاست و یک پیانو هم داره میتونیم بریم اونجا و تو برام یه آهنگ بزنی و من نظرمو بهش بگم.
سونیک: خیلی خوبه منم همونجور نامههارو تحویل میدم و باهاتون میام.
به سمت سالن قدیمی رفتیم، یه سالن قدیمی ولی خیلی زیبا بود، یه پیانو هم وسط سن بود رفتم و نشستم پشت پیانو و...شروع کردم به نواختن توی حس خودم بودم سالن مثل اتاقم بود و ماریا هم کنارم نشسته و به نواختنم گوش میده موسیقی تموم میشه.
سیلور: واو پسر! کارت محشره کم مونده بود اشکم در بیاد من میرم که به دوستم بگم که تورو واسه این کار انتخاب کردم جواب تایید رو ساعت ۶ بعدظهر بهتون میگم.
سیلور با خوشحالی و ذوق رفت تا به دوستش بگه، سونیک کنارم اومد و بهم گفت
_ بهت گفتم که تو خاص و محشری.
شدو: ممنونم سونیک، فکر کنم که از اینجا داره خوشم میاد مردم اونقدرا هم بد نیسن.
۳.۴k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.