دیدار با شوالیه ماه
دیدار با شوالیه ماه
بخش پانزدهم
سونیک💙
خب تقریبا نزدیکای غروب بود و کار منهم تموم شده بود، تصمیم گرفتم شدو رو ببرم به بهترین شیرینی فروشی دنیا، باهم از سالن قدیمی خارج شدیم و راهی اونجا شدیم.
_خب شدو چه حسی داری که قراره بری و جلوی همه اجرا کنی؟
شدو: خب فکر کنم یکم اظطراب داشته باشم، ولی معلوم نیست که منو قبول کنن.
_معلومه که قبولت میکنن تو کارت از هرکسی بینظیره.
شدو: شاید...فکر کنم.
_ بیخیال بیا زیاد بهش فکر نکنیم، خب نظرت در مورد شیرینی چیه؟
شدو: شیرینی؟
_ آره چون داریم به بهترین شیرینی فروشی! یعنی شیرینی فروشیه وانیلا میریم.
رسیدیم به مغازه و وارد شدیم.
_ سلاممم به همگی.
کریم: سلامممم آقای سونیک، خیلی خوشاومدید.
سونیک: ممنونم کریم حالت چطوره؟
کریم: خیلی خوبم آقای سونیک....اوو ایشون دوست جدیدتون هستن؟
سونیک: آره اسمش شدوعه.
کریم: از آشنایی با شما خوشبختم آقای شدو، اسم من کریمه.
شدو: منم از آشنایی با تو خوشبختم کریم.
کریم: چی میخواید براتون آماده کنم آقای سونیک؟
سونیک: خب بهترین و خوشمزه ترین شیرینیتون، البته همه شیرینیها عالین!
کریم: این شیرینی هارو مامانم همین الان آماده کرده و خیلی هم عالین بفرمایین.
سونیک: متشکرم کریم روز خوبی داشته باشی.
کریم: همچنین، خدانگهدار آقای سونیک و آقای شدو!
باهم از کریم خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون همونجور که با شدو صحبت میکردم یهو صدای سیلور رو شنیدم.
سیلور: سونیک، سونیک، سونیک.
سونیک: اوه...آروم باش سیلور چه اتفاقی افتاده.
سیلور: یه خبر خیلی عالی! من با دوستم درباره شدو صحبت کردم و اون گفت که خیلی عالیه پس اون میتونه فردا شب بیاد و اینحا اجرا کنه!
سونیک: این خیلی عالیه! شدو شانس بهت رو کرده.
شدو: وای...واقعا ازت ممنونم سیلور.
سیلور: کاری نکردم که، پس حسابی تمرین کن که قراره زیباترین شب رو بسازی.
سیلور آزمون خداحافظی کرد و رفت.
شدو: چقدر خوب اصلا، فکر نمیکردم قراره قبولم بکنن.
سونیک: خبببب چه حسی داری؟
شدو: یکم اظطراب دارم.
سونیک: اووو بخیالش شدو فقط واسه خودت بزنن، تو کارت حرف نداره باور کن! فردا شب استعدادت رو به همه نشون بده!
شدو: باشه سونیک.
بخش پانزدهم
سونیک💙
خب تقریبا نزدیکای غروب بود و کار منهم تموم شده بود، تصمیم گرفتم شدو رو ببرم به بهترین شیرینی فروشی دنیا، باهم از سالن قدیمی خارج شدیم و راهی اونجا شدیم.
_خب شدو چه حسی داری که قراره بری و جلوی همه اجرا کنی؟
شدو: خب فکر کنم یکم اظطراب داشته باشم، ولی معلوم نیست که منو قبول کنن.
_معلومه که قبولت میکنن تو کارت از هرکسی بینظیره.
شدو: شاید...فکر کنم.
_ بیخیال بیا زیاد بهش فکر نکنیم، خب نظرت در مورد شیرینی چیه؟
شدو: شیرینی؟
_ آره چون داریم به بهترین شیرینی فروشی! یعنی شیرینی فروشیه وانیلا میریم.
رسیدیم به مغازه و وارد شدیم.
_ سلاممم به همگی.
کریم: سلامممم آقای سونیک، خیلی خوشاومدید.
سونیک: ممنونم کریم حالت چطوره؟
کریم: خیلی خوبم آقای سونیک....اوو ایشون دوست جدیدتون هستن؟
سونیک: آره اسمش شدوعه.
کریم: از آشنایی با شما خوشبختم آقای شدو، اسم من کریمه.
شدو: منم از آشنایی با تو خوشبختم کریم.
کریم: چی میخواید براتون آماده کنم آقای سونیک؟
سونیک: خب بهترین و خوشمزه ترین شیرینیتون، البته همه شیرینیها عالین!
کریم: این شیرینی هارو مامانم همین الان آماده کرده و خیلی هم عالین بفرمایین.
سونیک: متشکرم کریم روز خوبی داشته باشی.
کریم: همچنین، خدانگهدار آقای سونیک و آقای شدو!
باهم از کریم خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون همونجور که با شدو صحبت میکردم یهو صدای سیلور رو شنیدم.
سیلور: سونیک، سونیک، سونیک.
سونیک: اوه...آروم باش سیلور چه اتفاقی افتاده.
سیلور: یه خبر خیلی عالی! من با دوستم درباره شدو صحبت کردم و اون گفت که خیلی عالیه پس اون میتونه فردا شب بیاد و اینحا اجرا کنه!
سونیک: این خیلی عالیه! شدو شانس بهت رو کرده.
شدو: وای...واقعا ازت ممنونم سیلور.
سیلور: کاری نکردم که، پس حسابی تمرین کن که قراره زیباترین شب رو بسازی.
سیلور آزمون خداحافظی کرد و رفت.
شدو: چقدر خوب اصلا، فکر نمیکردم قراره قبولم بکنن.
سونیک: خبببب چه حسی داری؟
شدو: یکم اظطراب دارم.
سونیک: اووو بخیالش شدو فقط واسه خودت بزنن، تو کارت حرف نداره باور کن! فردا شب استعدادت رو به همه نشون بده!
شدو: باشه سونیک.
۲.۸k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.