پارت دوم دوپارتی؟
پارت دوم دوپارتی؟
p2:
به اتاق امنش برگشت! جایی برای تفکر،ارامش، بیان کردن احساساتش!
روی تخت نشست و بالشِ کوچیک و بغلیش رو توی بغلش گرفت
چرا باید از نزدیکی ا.ت و سوکجین به هم میریخت؟ دلش میخواست ا.ت دوباره از طرف سوکجین یا یونگی براش یه چیزی بیاره! تا دوباره بهونه بگیره که شاید بتونه بیشتر به چشم های ا.ت خیره شه!!
صدای در زدن افکارش رو پاره کرد
با صدای بم جواب داد: بیا تو!
بعد از پایین کشیدن دستگیره نقره ایی رنگ وارد اتاق شدی و جسم سبک ولی محکمی رو روی زمین گذاشتی که صدای برخوردش با زمین نگاه کوکرو به طرفت کشید
دستی به موهات کشیدی و ادامه دادی: گیتارت مونده بود تو اتاق یونگی ... گفت برات بیارم..
صدای جونگ کوک که توی بالش خفه شده بود به سختی شنیده شد: خوب کردی آوردی..هوم
صدای جین از طبقه پایین شنیده شد: ا.تتت بیا بغلم باهم کارتون ببینیم باب اسفنجی پلی کردممم!
به صدای بچه گونه جین خندیدی و خطاب به خودت صحبت کردی: این بچه بزرگ نمیشه..همیشه بغلی میمونه!
با اینکه با خودت صحبت میکردی ولی مثل اینکه جونگکوک خیلی بهتر از خودت حرفت رو شنیده بود
با لبخندِ مرموزی که روی لب داشت از روی تخت بلند شد و آروم آروم به طرفت اومد: اون..؟؟؟ اون مرد گنده، بچه میمونه؟؟ مطمئنی؟ میخوای الان بری بغلش باهاش کارتون ببینی!؟ جدی؟ و اونوقت من چی؟ یعنی..! چرا داری اونو ترجیح میدی؟؟ ها؟؟ لعنت...لعنت..فاکککک! Nila1529 لعنت به این احساس من!!
از صدای عربدهِ آخرش ترسیدی و چنگی به دستت زدی طوری که ناخنت توی دستت فرو رفت
به سمتت اومد و دستت رو بین دست های بزرگش گرفت: ببین چقدر دستات به من میاد! بعد تو بازم میخوای پیش جین باشی؟ واوو!!!
ازت فاصله گرفت و موهاشو با قدرت زیادی عقب داد
با پیشونی ای که از شدت حرص و شاید حسادت میلرزید بهت خیره شد و دست های رو دور بدنت روی دیوار گذاشت: میفهمی باید از جین دوری کنی یا به جفتتون بفهمونم؟؟ کار سختی هم برام نیست! میدونی که؟ خیلی خوب میتونم بد باشم! البته اگه تو دوری نکنی! چون..وقتی حسادتم گل کنه! خودی و نخودی و بیخودی نمیشناسم..البته تورو..تورو میشناسم! بالاخره تو از منی! نه نه..تو خود منی!
پیرسینگ لب جونگ کوک به گوشه لبت برخورد میکرد
کوک آروم سرش رو پایین آورد و روی شونهت گذاشت، تمام تنت رو به آغوش کشید و با حرص نفس هاش رو بیرون میداد: دارم آروم میشم؛ پس...چون تو میتونی آرومم کنی..برای منی! دوست دارم یانگ ا.ت! خیلی خیلی زیاد!!
خبخب بلوبریز؟
کامنت؟ لایک؟ نظرتون؟
اره بلوبری یادت نره
منتظر نظراتتونم))
p2:
به اتاق امنش برگشت! جایی برای تفکر،ارامش، بیان کردن احساساتش!
روی تخت نشست و بالشِ کوچیک و بغلیش رو توی بغلش گرفت
چرا باید از نزدیکی ا.ت و سوکجین به هم میریخت؟ دلش میخواست ا.ت دوباره از طرف سوکجین یا یونگی براش یه چیزی بیاره! تا دوباره بهونه بگیره که شاید بتونه بیشتر به چشم های ا.ت خیره شه!!
صدای در زدن افکارش رو پاره کرد
با صدای بم جواب داد: بیا تو!
بعد از پایین کشیدن دستگیره نقره ایی رنگ وارد اتاق شدی و جسم سبک ولی محکمی رو روی زمین گذاشتی که صدای برخوردش با زمین نگاه کوکرو به طرفت کشید
دستی به موهات کشیدی و ادامه دادی: گیتارت مونده بود تو اتاق یونگی ... گفت برات بیارم..
صدای جونگ کوک که توی بالش خفه شده بود به سختی شنیده شد: خوب کردی آوردی..هوم
صدای جین از طبقه پایین شنیده شد: ا.تتت بیا بغلم باهم کارتون ببینیم باب اسفنجی پلی کردممم!
به صدای بچه گونه جین خندیدی و خطاب به خودت صحبت کردی: این بچه بزرگ نمیشه..همیشه بغلی میمونه!
با اینکه با خودت صحبت میکردی ولی مثل اینکه جونگکوک خیلی بهتر از خودت حرفت رو شنیده بود
با لبخندِ مرموزی که روی لب داشت از روی تخت بلند شد و آروم آروم به طرفت اومد: اون..؟؟؟ اون مرد گنده، بچه میمونه؟؟ مطمئنی؟ میخوای الان بری بغلش باهاش کارتون ببینی!؟ جدی؟ و اونوقت من چی؟ یعنی..! چرا داری اونو ترجیح میدی؟؟ ها؟؟ لعنت...لعنت..فاکککک! Nila1529 لعنت به این احساس من!!
از صدای عربدهِ آخرش ترسیدی و چنگی به دستت زدی طوری که ناخنت توی دستت فرو رفت
به سمتت اومد و دستت رو بین دست های بزرگش گرفت: ببین چقدر دستات به من میاد! بعد تو بازم میخوای پیش جین باشی؟ واوو!!!
ازت فاصله گرفت و موهاشو با قدرت زیادی عقب داد
با پیشونی ای که از شدت حرص و شاید حسادت میلرزید بهت خیره شد و دست های رو دور بدنت روی دیوار گذاشت: میفهمی باید از جین دوری کنی یا به جفتتون بفهمونم؟؟ کار سختی هم برام نیست! میدونی که؟ خیلی خوب میتونم بد باشم! البته اگه تو دوری نکنی! چون..وقتی حسادتم گل کنه! خودی و نخودی و بیخودی نمیشناسم..البته تورو..تورو میشناسم! بالاخره تو از منی! نه نه..تو خود منی!
پیرسینگ لب جونگ کوک به گوشه لبت برخورد میکرد
کوک آروم سرش رو پایین آورد و روی شونهت گذاشت، تمام تنت رو به آغوش کشید و با حرص نفس هاش رو بیرون میداد: دارم آروم میشم؛ پس...چون تو میتونی آرومم کنی..برای منی! دوست دارم یانگ ا.ت! خیلی خیلی زیاد!!
خبخب بلوبریز؟
کامنت؟ لایک؟ نظرتون؟
اره بلوبری یادت نره
منتظر نظراتتونم))
۳۶.۴k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.