دراز کشیدم و به شب کویر خیره شدم به آن پرده سیاه که کشی

دراز کشیدم و به شبِ کویر خیره شدم؛ به آن پرده سیاه که کشیده بودند روی همه‌چیز تا خدا نبیند چه بلایی دارد سرمان می‌آید...

- دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
دیدگاه ها (۰)

هیجان ابتدا و غم پایان، هیچ کدام اندازه‌ی پوچی‌ میانه، او را...

اسکارلت! من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته‌ی ظرف...

در سینوس صفر خاک، اسیر است رودخانه. ماهی ها جوابِ سلام آب را...

ما آدم‌های حیرانی هستیم. برای ما همه‌چیز درد است. تولد درد ا...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط