ت متنفر بودمp15
ت متنفر بودمp15
ویو کوک
ساعت 5:30 رفتم ی دوش گرفتم و ی لباس مناسب پوشیدم و عطرمو زدم سوار بنزم شدم و راه افتادم( ات براش لوکیشن فرستاده)
ویو ارین
ساعت 5
رفتم حموم لباسامو پوشیدم کنمو گرفتم دستم و سوار تاکسی شدم و راه افتادم سمت باری که لیسا گفت
چند مین بعد
کارن(من🕸)
همه رسیدم دم بار
ات:کوک *پرید بغلش
کوک:ات چیشده
ات: ببخشید دیروز سرت داد زدم*بغض
کوک:*ات رو بغل میکنه*اشکالی نداره خانم کوچولو گریه نکن
ات: بخشیدیم
کوک: اره
ات:*ذوق
لیسا:سلام جونگکوک سلام ارین
ات: سلام ارین
ارین و کوک: سلام
ات: بریم تو دیگه
همه: بریم
کارن ꙳من🍷
همه رفتن سر میز نشستن که گارسون امد و گفت
گارسون:چی میل دارید
کوک:4 تا ویسکی
همه:60
کوک:4 تا ویسکی 60درصد
گارسون:حتما*تعظیم کرد و رفت
کوک:ات
ات: جونم
کوک در گوش ات گفت
کوک:بنظرت لباست باز نیس*اروم
ات:کوک گیر نده دیگه خیلی هم باز نیس*اروم
کوک:باشه ولی.. امشب
ات حرف کوک رو قطع میکنه
ات:ع منحرف *اروم
کوک:😁
لیسا و ارین:شما 2تا چی میگید
ات:ه هیچی مهم نیس
گارسون امد
کارن*من👻
همه مست شده بودن
( همه ی حرفاشون رو با مستی میگن من دیگه نمینویسم)
لیسا: ارین تو واقعا دوسم داری
ارین:خب اره
لیسا: واقعا
ارین:اره دیگه
لیسا:ثابت کن
ارین لب لیسا رو سطحی میبوسه
لیسا:این چه کاری بود
ارین: گفتی ثابت کن
ا ت و کوک:🤣🤣دارن جر میخورن
ارین و لیسا رفتن وسط تا برقصن
ات:کوک میدونی من ازت متنفر بودم ولی حس میکنم ازت خوشم امده ولی تو منو دوس نداری
کوک:ات ببین من ترو خیلی دوس دارم
ات:واقعا میگی
کوک:اره واقعا
ات لب کوک رو میبوسه و کوک همراهی میکنه بعد از چند مین جدا میشن
کوک: ای شیطون
ات😄
کوک: پایه ای امشب*چشمای خمار
ات: اوهوم
کوک: جدی
ات: امم اره
لیسا و ارین امدن
ارین:منو لیسا دیگه میریم من میبرمش چون لیسا خیلی مسته
لیسا:من من مست نی..ستم
ارین:اره جونه خودت.... خدافظ
ات و کوک:بای
ارین و لیسا رفتن خونه ی لیسا ات لوکیشن خونه ی لیسا رو براش فرستاد
ارین لیسا رو براید بغل کرد و گذاشت روی تخت و کنارش خوابید
ات و کوک هم رفتن خونه ی ات
کوک ات رو براید بغل کرد و گذاشتش رو تخت ات بلند شد و لب کوک رو بوس کرد
کوک هم همراهی میکرد ات خورد به دیوار و کوک دوباره شروع به بوسیدن کرد کوک خودشو میمالید به ات
ویو ات
وقتی خودشو مالید بهم تحریک شدم و همینجوری بوسم میکرد
ویو کوک
وقتی ات بوسم کرد تحریک شدم و خودمو بهش مالیدم فکنم تحریک شد و همینطوری به بوسیدنش ادامه دادم دوتامون نفس کم اوردی
ات:کوک *نفس نفس
کوک:جونم بیبی*نفس نفس
ات:ددی میشه امشب نکنیم چون من امادگی ندارم
کوک:بیبی باشه بیا بخوابیم
کوک و ات رفتن و خوابیدن
..
پارت بعدی شرط ندارههه الان میذارم
ویو کوک
ساعت 5:30 رفتم ی دوش گرفتم و ی لباس مناسب پوشیدم و عطرمو زدم سوار بنزم شدم و راه افتادم( ات براش لوکیشن فرستاده)
ویو ارین
ساعت 5
رفتم حموم لباسامو پوشیدم کنمو گرفتم دستم و سوار تاکسی شدم و راه افتادم سمت باری که لیسا گفت
چند مین بعد
کارن(من🕸)
همه رسیدم دم بار
ات:کوک *پرید بغلش
کوک:ات چیشده
ات: ببخشید دیروز سرت داد زدم*بغض
کوک:*ات رو بغل میکنه*اشکالی نداره خانم کوچولو گریه نکن
ات: بخشیدیم
کوک: اره
ات:*ذوق
لیسا:سلام جونگکوک سلام ارین
ات: سلام ارین
ارین و کوک: سلام
ات: بریم تو دیگه
همه: بریم
کارن ꙳من🍷
همه رفتن سر میز نشستن که گارسون امد و گفت
گارسون:چی میل دارید
کوک:4 تا ویسکی
همه:60
کوک:4 تا ویسکی 60درصد
گارسون:حتما*تعظیم کرد و رفت
کوک:ات
ات: جونم
کوک در گوش ات گفت
کوک:بنظرت لباست باز نیس*اروم
ات:کوک گیر نده دیگه خیلی هم باز نیس*اروم
کوک:باشه ولی.. امشب
ات حرف کوک رو قطع میکنه
ات:ع منحرف *اروم
کوک:😁
لیسا و ارین:شما 2تا چی میگید
ات:ه هیچی مهم نیس
گارسون امد
کارن*من👻
همه مست شده بودن
( همه ی حرفاشون رو با مستی میگن من دیگه نمینویسم)
لیسا: ارین تو واقعا دوسم داری
ارین:خب اره
لیسا: واقعا
ارین:اره دیگه
لیسا:ثابت کن
ارین لب لیسا رو سطحی میبوسه
لیسا:این چه کاری بود
ارین: گفتی ثابت کن
ا ت و کوک:🤣🤣دارن جر میخورن
ارین و لیسا رفتن وسط تا برقصن
ات:کوک میدونی من ازت متنفر بودم ولی حس میکنم ازت خوشم امده ولی تو منو دوس نداری
کوک:ات ببین من ترو خیلی دوس دارم
ات:واقعا میگی
کوک:اره واقعا
ات لب کوک رو میبوسه و کوک همراهی میکنه بعد از چند مین جدا میشن
کوک: ای شیطون
ات😄
کوک: پایه ای امشب*چشمای خمار
ات: اوهوم
کوک: جدی
ات: امم اره
لیسا و ارین امدن
ارین:منو لیسا دیگه میریم من میبرمش چون لیسا خیلی مسته
لیسا:من من مست نی..ستم
ارین:اره جونه خودت.... خدافظ
ات و کوک:بای
ارین و لیسا رفتن خونه ی لیسا ات لوکیشن خونه ی لیسا رو براش فرستاد
ارین لیسا رو براید بغل کرد و گذاشت روی تخت و کنارش خوابید
ات و کوک هم رفتن خونه ی ات
کوک ات رو براید بغل کرد و گذاشتش رو تخت ات بلند شد و لب کوک رو بوس کرد
کوک هم همراهی میکرد ات خورد به دیوار و کوک دوباره شروع به بوسیدن کرد کوک خودشو میمالید به ات
ویو ات
وقتی خودشو مالید بهم تحریک شدم و همینجوری بوسم میکرد
ویو کوک
وقتی ات بوسم کرد تحریک شدم و خودمو بهش مالیدم فکنم تحریک شد و همینطوری به بوسیدنش ادامه دادم دوتامون نفس کم اوردی
ات:کوک *نفس نفس
کوک:جونم بیبی*نفس نفس
ات:ددی میشه امشب نکنیم چون من امادگی ندارم
کوک:بیبی باشه بیا بخوابیم
کوک و ات رفتن و خوابیدن
..
پارت بعدی شرط ندارههه الان میذارم
۹۸۰
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.