طنابی که می درد حیاتم را

طنابی که می درد حیاتم را
و یا شاید می دمد بر من حیاتی دیگر
از جنس حقیقت!
و خاتمه خواهد داد نیرنگ زندگی را
و این بودن اجباری در عمق سیاهی ها
و مرا پیوند می دهد به ابدیت!
و زندگی چه حقیر خواهد بود
زمانی که بی توجه به آن
دست به سمت مرگ دراز خواهم کرد!
دیدگاه ها (۱)

راز فلسفه من نهفته در تنهاییان هنگام که ذهنم میرود به رهایید...

به سرم زد باز شبو شبگردی من خرابمکاری کردی ببینی فقط بدشه حا...

اینجا کسی به تنهایی من تلنگر نمی زند.من و حرف هایم ،قصه های ...

بیچاره مترسک کل سال از مزرعه حفاظت کردولی با شروع فصل سرما ت...

فرشته مرگ، که قرن‌ها تنها با نام "مالاک الموت" شناخته می‌شد،...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

تک پارتی از ران عطر تلخ ارغوانساعت‌ها در کافه‌ای تاریک، "نور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط