پارت:32
پارت:32
برده ارباب زاده ...
یونجون خوب میدونست کن الان سوبین بیداره و خواب نیست چون محض رضای فاک اون مثل جغد تا صبح بیداره و زیاد نمی خوابه ... و تنها چیزی که فعلا داره بهش فکر میکنه اینه که بره پیش سوبین و باهاش خودش رو سرگرم کنه تا بیشتر از این حوصلش سر نرفته ...
از پله ها آرام آرام پایین رفت خونه سوبین بیرون از عمارت بود سوبین خودش نمی خواست توی یکی از اتاق های عمارت باشه چون مطمهن بود باید برای خودش به خونه داشته باشه ....
پس خونت بیرون عمارت رو به سوبین دادن تا توی نزدیک ترین جای ممکن که به یونجون نزدیکه باشه ...
یونجون از پله ها پایین رفت و با گام های بلند به سمت در عمارت حرکت کرد دره بزرگ عمارت رو باز کرد و ازش رفت بیرون همه جا تاریک بود و چیزی معلوم نبود ولی هنوز هم میتونست راه رو ببینه خونه سوبین کمی اون ور بود به سمتش حرکت کرد توی راه باد خنکی به بدنش خورد که باعث شد بدنش از سرما مور مور بهش یونجون دست هاشو دور خودش حلقه کرد ...
اون لباس آستین کوتاه پوشیده بود و خیلی زود سردش میشود قدم هاشو تند تر کرد و به در خونه سوبین رسید تا به در رسید چند بار زد روی در ...
" درو باز کن سوبیننن منم یونجون "
دوباره در زد تا او اگر متوجه نشده هم متوجه بشه که یکی داره در میزنه به دور خانه سوبین نگاه کرد که درخت های خیلی بزرگی داشت و پشت خونه سوبین هم جنگل بود و درخت هاش معلوم بود
یونجون اوففف کلافه گفت یعنی چی نکنه سوبین خوابه؟ تا خواست دوباره در بزنه سوبین در رو باز کرد سوبین با حالت خمار به یونجون نگاه کرد
" این وقت شب اینجا چیکار میکنی "
یونجون منتظر نموند سوبین دعوتش کنه داخل خودش خیلی زود رفت داخل تا از سرما یخ نزده
" حوصلم سر رفته بود آمدم "
یونجون مستقیم رفت سمت مبل و روشون نشست به سوبین نگاه کرد که هنوز کنار در ایستاده سوبین زیر لب هومی گفت و در رو بست لنگان لنگان به سمت مبل ها آمد و خودش رو کنار یونجون انداخت روی مبل
یونجون با دیدن آبجو ها و الکل های که روی میز گذاشته بود متوجه شد که سوبین مست کرده و دلیلش هم همینه که داره لنگان لنگان راه میره یونجون سری تاسف تکون داد
" مست کردی ؟ "
سوبین سرش را به سمت چپ و راست تکون داد
" نه مست نکردم "
یونجون با حالت خنثی به وضعیت سوبین نگاه کرد
" اره معلومه "
سوبین با حالت خمار به یونجون نگاه میکرد انگار می خواست چیزی بگه ..
ادامه دارد ....
برده ارباب زاده ...
یونجون خوب میدونست کن الان سوبین بیداره و خواب نیست چون محض رضای فاک اون مثل جغد تا صبح بیداره و زیاد نمی خوابه ... و تنها چیزی که فعلا داره بهش فکر میکنه اینه که بره پیش سوبین و باهاش خودش رو سرگرم کنه تا بیشتر از این حوصلش سر نرفته ...
از پله ها آرام آرام پایین رفت خونه سوبین بیرون از عمارت بود سوبین خودش نمی خواست توی یکی از اتاق های عمارت باشه چون مطمهن بود باید برای خودش به خونه داشته باشه ....
پس خونت بیرون عمارت رو به سوبین دادن تا توی نزدیک ترین جای ممکن که به یونجون نزدیکه باشه ...
یونجون از پله ها پایین رفت و با گام های بلند به سمت در عمارت حرکت کرد دره بزرگ عمارت رو باز کرد و ازش رفت بیرون همه جا تاریک بود و چیزی معلوم نبود ولی هنوز هم میتونست راه رو ببینه خونه سوبین کمی اون ور بود به سمتش حرکت کرد توی راه باد خنکی به بدنش خورد که باعث شد بدنش از سرما مور مور بهش یونجون دست هاشو دور خودش حلقه کرد ...
اون لباس آستین کوتاه پوشیده بود و خیلی زود سردش میشود قدم هاشو تند تر کرد و به در خونه سوبین رسید تا به در رسید چند بار زد روی در ...
" درو باز کن سوبیننن منم یونجون "
دوباره در زد تا او اگر متوجه نشده هم متوجه بشه که یکی داره در میزنه به دور خانه سوبین نگاه کرد که درخت های خیلی بزرگی داشت و پشت خونه سوبین هم جنگل بود و درخت هاش معلوم بود
یونجون اوففف کلافه گفت یعنی چی نکنه سوبین خوابه؟ تا خواست دوباره در بزنه سوبین در رو باز کرد سوبین با حالت خمار به یونجون نگاه کرد
" این وقت شب اینجا چیکار میکنی "
یونجون منتظر نموند سوبین دعوتش کنه داخل خودش خیلی زود رفت داخل تا از سرما یخ نزده
" حوصلم سر رفته بود آمدم "
یونجون مستقیم رفت سمت مبل و روشون نشست به سوبین نگاه کرد که هنوز کنار در ایستاده سوبین زیر لب هومی گفت و در رو بست لنگان لنگان به سمت مبل ها آمد و خودش رو کنار یونجون انداخت روی مبل
یونجون با دیدن آبجو ها و الکل های که روی میز گذاشته بود متوجه شد که سوبین مست کرده و دلیلش هم همینه که داره لنگان لنگان راه میره یونجون سری تاسف تکون داد
" مست کردی ؟ "
سوبین سرش را به سمت چپ و راست تکون داد
" نه مست نکردم "
یونجون با حالت خنثی به وضعیت سوبین نگاه کرد
" اره معلومه "
سوبین با حالت خمار به یونجون نگاه میکرد انگار می خواست چیزی بگه ..
ادامه دارد ....
۳۴۳
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.