𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁸"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁷⁸"
پتو رو با دستاش روی هردوتامون کشید...
سرش دقیقا روی سی////نه ام بود و نفس های گرمش منو معذب میکرد!
عجیب نبود که سریع یخمون باهم آب بشه و بیاد پیش من بخوابه؟
پتو رو تا بالای گوشاش کشیده بود و موهای مشکی رنگش توی دیدرس بود.
خیلی خیلی دلم میخواد که موهاش رو بو بکشم...
با خجالت سرم رو جلو بردم و لای موهاش فرو کردم.
چند ثانیه بعد سرش رو از پتو بیرون آورد و متعجب و با خنده خیره ام شد...
با پرویی گفتم: _ها چیه؟
تکخنده ی منظور داری کرد و دوباره سرش رو زیر پتو و مستقیم نزدیک سی//نه هام برد.
لباسم زیادی ل..ختی بوددد! و این بیشتر شرایت رو سختتت میکردد...
دستاش روی کمر ل..ختم قرار گرفته بود و نفس هاش درست روی سی//نه هام خالی میشد، حس میکنم دارم کمکم...
عااححح آرا تو منحرف نبودی که... چی دارم میگم؟ روانی شدمااا
دیگه روم نمیشد موهاش رو بو کنم که گفت:
کوک: +ادامه نمیدی؟
آرا: _به چی؟
کوک: +به بوییدن و بو//سیدن موهام...
خجل و بی صدا خندیدم... سرم رو دوباره لای موهای لَ..خت و خوش بوش بردم و عمیق بو کشیدم و بعدم بو....سیدم!
ت..نم گرم شده بود و دلم میخواست تا صبح بیدار بمونم و این شرایت رو داشته باشم.
یهو با یادآوری خونه عمو و زن عمو و داداشم هیون و مامان و بابا و اینکه توی همچین مکانی پسر آوردم توی اتاقم ترسیده گفتم:
آرا: _و..وای اگه بیدار بشن.. چییی؟
کوک: +نترس! من صبح همیشه از همه زود تر بیدارم (خوابآلود)
پتو رو با دستاش روی هردوتامون کشید...
سرش دقیقا روی سی////نه ام بود و نفس های گرمش منو معذب میکرد!
عجیب نبود که سریع یخمون باهم آب بشه و بیاد پیش من بخوابه؟
پتو رو تا بالای گوشاش کشیده بود و موهای مشکی رنگش توی دیدرس بود.
خیلی خیلی دلم میخواد که موهاش رو بو بکشم...
با خجالت سرم رو جلو بردم و لای موهاش فرو کردم.
چند ثانیه بعد سرش رو از پتو بیرون آورد و متعجب و با خنده خیره ام شد...
با پرویی گفتم: _ها چیه؟
تکخنده ی منظور داری کرد و دوباره سرش رو زیر پتو و مستقیم نزدیک سی//نه هام برد.
لباسم زیادی ل..ختی بوددد! و این بیشتر شرایت رو سختتت میکردد...
دستاش روی کمر ل..ختم قرار گرفته بود و نفس هاش درست روی سی//نه هام خالی میشد، حس میکنم دارم کمکم...
عااححح آرا تو منحرف نبودی که... چی دارم میگم؟ روانی شدمااا
دیگه روم نمیشد موهاش رو بو کنم که گفت:
کوک: +ادامه نمیدی؟
آرا: _به چی؟
کوک: +به بوییدن و بو//سیدن موهام...
خجل و بی صدا خندیدم... سرم رو دوباره لای موهای لَ..خت و خوش بوش بردم و عمیق بو کشیدم و بعدم بو....سیدم!
ت..نم گرم شده بود و دلم میخواست تا صبح بیدار بمونم و این شرایت رو داشته باشم.
یهو با یادآوری خونه عمو و زن عمو و داداشم هیون و مامان و بابا و اینکه توی همچین مکانی پسر آوردم توی اتاقم ترسیده گفتم:
آرا: _و..وای اگه بیدار بشن.. چییی؟
کوک: +نترس! من صبح همیشه از همه زود تر بیدارم (خوابآلود)
۲.۲k
۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.