the backward harsh world پارت14
#the_backward_harsh_world #پارت14
یویی
من:منم یویی هستم
یئون:منم یئون هستم
لونا:منم لونا هستم خوشبختم
چان:مام همینطور خوب این پرونده قتل که ماها روش کار میکنیم چیزی جذاب بود تو پرونده اونایی که از لوازم امنیتی شماها استفاده میکردن هیچ بلایی سرشون نیومد مگر اینکه بیرون از خونه و محل کارشون باشن و این ثابت میکنه شما همه جوانب رو بررسی کردین
من:خوب منظورتون الآن چیه
تهیونگ که تا اون موقع ساکت بود نگاهی به من کرد خندید
تهیونگ:یک اینکه اونا تو شهرهایی مختلف هستن پنج تا شهر
سورن:اما این همه ماجرا نیستش که دارین غصشو میخورین اینکه جز عکساشون چیز دیگه ای ندارین که بهش ببالین این یعنی بدبختی
جیهوپ:همچین بدبخت هم نیستیم
یئون:ببینم چی زدی داداچ ساقیت خوب بوده احیانا
کریس:این جذابیت داستان نیس جذابیت اینه
تیکه بزرگ شده عکسایی رو انداخت رومیز واستا عکسی که از رویی گردن اونایی که کشته شدن عجیب وغریب بود خیلی عجیب
جیمین:اینا یه رابطه قبلا باهم داشتن اما نمیدونیم چیه
سورن:دلیل مرگ نمیشه قبول کنین اما میتونیم کسایی..
که یهو حرفاش رو قطع کرد دستاشو گذاشتم رویی شونش
من:سورن چیش...
چان:هیشش وایستین
من:واستین از حیاط پشتی سمت آشپزخونه میاد که
جیمین:هیش پشت سرهم بیاین بریم!
به سمت آشپزخونه رفتیم درست میگفتم صدا از اون جا بودیهو صدایی اومد همه برگشتیم تهیونگ وچان بهم نگاهی کردن صدایی کیلک ماشه تفنگشون اومد رفتن پشت پنجره
یهوصدایی....
یویی
من:منم یویی هستم
یئون:منم یئون هستم
لونا:منم لونا هستم خوشبختم
چان:مام همینطور خوب این پرونده قتل که ماها روش کار میکنیم چیزی جذاب بود تو پرونده اونایی که از لوازم امنیتی شماها استفاده میکردن هیچ بلایی سرشون نیومد مگر اینکه بیرون از خونه و محل کارشون باشن و این ثابت میکنه شما همه جوانب رو بررسی کردین
من:خوب منظورتون الآن چیه
تهیونگ که تا اون موقع ساکت بود نگاهی به من کرد خندید
تهیونگ:یک اینکه اونا تو شهرهایی مختلف هستن پنج تا شهر
سورن:اما این همه ماجرا نیستش که دارین غصشو میخورین اینکه جز عکساشون چیز دیگه ای ندارین که بهش ببالین این یعنی بدبختی
جیهوپ:همچین بدبخت هم نیستیم
یئون:ببینم چی زدی داداچ ساقیت خوب بوده احیانا
کریس:این جذابیت داستان نیس جذابیت اینه
تیکه بزرگ شده عکسایی رو انداخت رومیز واستا عکسی که از رویی گردن اونایی که کشته شدن عجیب وغریب بود خیلی عجیب
جیمین:اینا یه رابطه قبلا باهم داشتن اما نمیدونیم چیه
سورن:دلیل مرگ نمیشه قبول کنین اما میتونیم کسایی..
که یهو حرفاش رو قطع کرد دستاشو گذاشتم رویی شونش
من:سورن چیش...
چان:هیشش وایستین
من:واستین از حیاط پشتی سمت آشپزخونه میاد که
جیمین:هیش پشت سرهم بیاین بریم!
به سمت آشپزخونه رفتیم درست میگفتم صدا از اون جا بودیهو صدایی اومد همه برگشتیم تهیونگ وچان بهم نگاهی کردن صدایی کیلک ماشه تفنگشون اومد رفتن پشت پنجره
یهوصدایی....
۵.۲k
۰۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.