~اونی ک تونسته دلتو ببره کیه؟
~اونی ک تونسته دلتو ببره کیه؟
_جان؟
~اینا قطعا جای مارکه
دستشو اور بالا و لمسشون کرد
_چرا باید انقد تیز باشی
تک خنده ای کرد و گف
~حرفو نپیچون.. کی بود؟
تا اومدم حرف بزنم کوک در زد و اومد تو
+اونی ک تونسته دلشو ببره من بودم
مینهو چشاشو کوچیک کرد و به کوک خیره شد.. انگار میخواس ببینه اونو میشناسه یا عشقو درونش میبینه؟
~سلیقت خوبه یونا.. اگ گی بود دلشو میبردم(عه عه عه.. مینهو رو گی کردمممم)
_ودف.. تو گی بودیییی؟
~بل..
سرشو به طرف کوک برد و بش نگا کرد و دستشو پشت گردنش کشید و با صدای خواب الود و خجالت اوری گفت
~داداش کسیو ا دوس و رفیقات سراغ ندار....
که حرفش با دیدن تتوی دست کوک و ارمی روی انگشتاش قطع شد
دستش ا پشت گردنش افتاد.. همونجور که خیره بود بع کوک با دهن باز دستشو رو پاش کشید تا دستمو پیدا کنه وقتی دستش خورد به دستمو همونجور که روی پاش نشسته بودم گرفت و خیره به کوک گفت
_جان؟
~اینا قطعا جای مارکه
دستشو اور بالا و لمسشون کرد
_چرا باید انقد تیز باشی
تک خنده ای کرد و گف
~حرفو نپیچون.. کی بود؟
تا اومدم حرف بزنم کوک در زد و اومد تو
+اونی ک تونسته دلشو ببره من بودم
مینهو چشاشو کوچیک کرد و به کوک خیره شد.. انگار میخواس ببینه اونو میشناسه یا عشقو درونش میبینه؟
~سلیقت خوبه یونا.. اگ گی بود دلشو میبردم(عه عه عه.. مینهو رو گی کردمممم)
_ودف.. تو گی بودیییی؟
~بل..
سرشو به طرف کوک برد و بش نگا کرد و دستشو پشت گردنش کشید و با صدای خواب الود و خجالت اوری گفت
~داداش کسیو ا دوس و رفیقات سراغ ندار....
که حرفش با دیدن تتوی دست کوک و ارمی روی انگشتاش قطع شد
دستش ا پشت گردنش افتاد.. همونجور که خیره بود بع کوک با دهن باز دستشو رو پاش کشید تا دستمو پیدا کنه وقتی دستش خورد به دستمو همونجور که روی پاش نشسته بودم گرفت و خیره به کوک گفت
۳.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.