~بگو این جئون جانگکوک نیست.. تروجان جدت بگو این اون نی..
~بگو این جئون جانگکوک نیست.. تروجان جدت بگو این اون نی..
بگو یه ارمیه و اونقد عشقش ب پسرا زیاد بوده این تتو رو زده.. بگو بایسش کوکه... تروخدااا
جمله اخرشو رو به من با بهت و تعجب گفت.. نه نباید اینجوری میشد.. مینهو فن بویه و بایسش کوکه..
سرمو به نشونه نه تکون دادم
منتظر نگام کرد که گفتم
_خدشه
ناله ی گریه مانندی کرد و با لحنی ک انگار غذاشو گرفته بودم و خودم خورده بودم گفت
~کوفتت بشه لنتی
بیچاره کوک ا همه جا بیخبر با دهن باز به ما خیره شده بود.. یه نگاه کنجکاو بهم انداخت..
_بد دلشو شکوندیم.. بایسش تویی..
به مینهو اشاره کرد و همونطور که نگاه خیرش رو من بود با لکنت گفت
+ف.فن بوی اییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟
با دادش دیدم لیسا چنان با بهت ا اتاق بغلی پرید بیرون اومد تو اتاقو دستاسو گذاش تو چارچوب و با نفس نفس زدن ک انگا بیش ا حد ترسیده بود گفت
لیسا(∞): چی چی شدههههههن کی موردههههه
با لحن کیوتش کوکو ب خنده انداخته بود اما من پوکر فیس زل زده بودم بش.. دیه بعد اینهمه سال عادی شده برام.. و اما گریه مصنوعی مینهو بشدت رو مخ بود..
حالا که برقا توسطه لیسا روشن شده بودو کوک تونست قیافه پف کرده لیسا رو ببینه خندش بیشتر و تبدیل به قهقه شدن..
لیسا که حالا ویندوزش بالا اومده بود دست به کمر با حالت طلبکارانه ای زل زد ب من و مینهو..
∞قضیه چیه؟
من کم کم ا روی پای مینهو بلند شدم و خودمو کشیدم روی یور تخت.. من ا هر کی نترسم ا این روی لیسا وقتی ا خوابش بیدار میشه میترسم..
خداروشکر لیسا کوکو ندیده بود فک میکرد هیونکیه..
صدای هق هق مصنوعی مینهو بلند شد و صبر لیسا که منتظر توضیح بود لبریز شد و داد زد
∞کدوم خری داداشمو به گریه انداختههههه
با دادش کوک ک ا خنده جر خورده بود تو یه ثانیه تغییر مود داد و ترسید..
مینهو اشکای الکیشو پاک کرد و با حالت مظلومانه گفت
~بایسمو ازم دزدیدهههه
و با یه نگاه خبیثانه طور بهم خیره شد
حالا لیسام رو داداشش غیرتیییییییییی... ا رو تخت بلند شدم و داشتم اینور اونورو نگا میکردم که یه راه فرار پیدا کنم....
بگو یه ارمیه و اونقد عشقش ب پسرا زیاد بوده این تتو رو زده.. بگو بایسش کوکه... تروخدااا
جمله اخرشو رو به من با بهت و تعجب گفت.. نه نباید اینجوری میشد.. مینهو فن بویه و بایسش کوکه..
سرمو به نشونه نه تکون دادم
منتظر نگام کرد که گفتم
_خدشه
ناله ی گریه مانندی کرد و با لحنی ک انگار غذاشو گرفته بودم و خودم خورده بودم گفت
~کوفتت بشه لنتی
بیچاره کوک ا همه جا بیخبر با دهن باز به ما خیره شده بود.. یه نگاه کنجکاو بهم انداخت..
_بد دلشو شکوندیم.. بایسش تویی..
به مینهو اشاره کرد و همونطور که نگاه خیرش رو من بود با لکنت گفت
+ف.فن بوی اییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟
با دادش دیدم لیسا چنان با بهت ا اتاق بغلی پرید بیرون اومد تو اتاقو دستاسو گذاش تو چارچوب و با نفس نفس زدن ک انگا بیش ا حد ترسیده بود گفت
لیسا(∞): چی چی شدههههههن کی موردههههه
با لحن کیوتش کوکو ب خنده انداخته بود اما من پوکر فیس زل زده بودم بش.. دیه بعد اینهمه سال عادی شده برام.. و اما گریه مصنوعی مینهو بشدت رو مخ بود..
حالا که برقا توسطه لیسا روشن شده بودو کوک تونست قیافه پف کرده لیسا رو ببینه خندش بیشتر و تبدیل به قهقه شدن..
لیسا که حالا ویندوزش بالا اومده بود دست به کمر با حالت طلبکارانه ای زل زد ب من و مینهو..
∞قضیه چیه؟
من کم کم ا روی پای مینهو بلند شدم و خودمو کشیدم روی یور تخت.. من ا هر کی نترسم ا این روی لیسا وقتی ا خوابش بیدار میشه میترسم..
خداروشکر لیسا کوکو ندیده بود فک میکرد هیونکیه..
صدای هق هق مصنوعی مینهو بلند شد و صبر لیسا که منتظر توضیح بود لبریز شد و داد زد
∞کدوم خری داداشمو به گریه انداختههههه
با دادش کوک ک ا خنده جر خورده بود تو یه ثانیه تغییر مود داد و ترسید..
مینهو اشکای الکیشو پاک کرد و با حالت مظلومانه گفت
~بایسمو ازم دزدیدهههه
و با یه نگاه خبیثانه طور بهم خیره شد
حالا لیسام رو داداشش غیرتیییییییییی... ا رو تخت بلند شدم و داشتم اینور اونورو نگا میکردم که یه راه فرار پیدا کنم....
۶.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.