🍷پارت63🍷
🍷پارت63🍷
*میسو*
خنثی و خمار نگام میکرد
نه فشار میداد نه حرکتی میکرد فقط دستش دور گردنم بود و دست منم رو دستش
اروم به جلو حرکت کرد که منم به عقب کشیده شدم دیوارو پشتم حس کردم و چسبیدم بهش
اون یکی دستشو گذاشت کنار سرم و خودش خم شد روم
از ترس میلرزیدم
به گوشوارش خیره شدم به رینگ ساده مشکی که همیشه تو گوشش بود
دستم هموز رو دستش بود انقدر بی اراده بودم که حتی نمیتونستم دستمو بردارم
سرشو تو گودی گردنم فرو برد و لبشو گذاشت رو گردنم
با برخورد لبش به گردنم مور مورم شد و بیشتر چسبیدم به دیوار
چشمامو محکم بستم اون لحظه فقط میخواستم محو شم
لبشو رو گردنم حرکت میداد و من بیشتر مورمورم میشد و میلرزیدم
رسید به گوشم و یه گاز گرفت که از شدت سوزش و درد یه ناله ریز کردم
نکن احمق نکن
_انقدر ازم میترسی
چشمامو سریع باز کردم
صداش اروم و خمار بود
فکر کنم بخاطره لرزش بدنم میگفت و صدای قلبی که محکم به سینم میکوبید
جرئتمو پیدا کردم و لب زدم
+خیلی خیلی زیاد...ان...انقدر که فکرشم میکنی
انتظار داشتم بزنه تو گوشم یا یه بالایی سرم بیاره
اما
دستشو اروم از رو گردنم برداشت و ازم دور شد
با تعجب نگاش میکردم
پشت بهم وایساد
_برو بیرون
صداش اینبار خش داشت
بلند تر داد زد
_گفتم برو بیرون
سریع از دیوار جدا شدم و از اتاق رفتم بیرون درو بستمو بهش تکیه دادم
دستمو گذاشتم رو قلبم هنوز تند میزد
جای لبش رو گردنم و جای دندونش رو گوشم میسوخت
بازم اینکارو کرد و من احمق نتونستم کاری کنم
با اعصابی داغون و قلبی داغون تر به سمت زندانم رفتم
.....
*جونگ کوک*
در حالی که اروم اروم ویسکسشو میخورد به جمعیت رو به روش زل میزد
جمعیتیه در حال رقص بودن و بپر بپر میکردن
مثل همیشه پوکر بود بدون هیج احساس خاصی صدای بلند اهنگ
ارومش میکرد و ادمایی که با خوشحالی میرقصیدن
با حس حرکت دستای ظریفی رو بازوش سرشو اروم برگردوند
لونا بود
+خیلی حیفه رئیسه کلوپ خودش فقط بیننده باشه
کشیده و لوند صحبت میکرد
جونگ کوک لبخند کشیده ای زد و خمار نگاش کرد
لونا دستشو اروم به سمت سینه جونگ کوک کشید و با لبخند دستشو حرکت داد
جونگ کوک اروم ویسکیشو مزه میکرد و خمار به لونا نگاه میکرد
لیوانشو روی میز گذاشت...
داریم به اصمات نزدییک مییشییم 🤭😜💖💖🖤🖤
*میسو*
خنثی و خمار نگام میکرد
نه فشار میداد نه حرکتی میکرد فقط دستش دور گردنم بود و دست منم رو دستش
اروم به جلو حرکت کرد که منم به عقب کشیده شدم دیوارو پشتم حس کردم و چسبیدم بهش
اون یکی دستشو گذاشت کنار سرم و خودش خم شد روم
از ترس میلرزیدم
به گوشوارش خیره شدم به رینگ ساده مشکی که همیشه تو گوشش بود
دستم هموز رو دستش بود انقدر بی اراده بودم که حتی نمیتونستم دستمو بردارم
سرشو تو گودی گردنم فرو برد و لبشو گذاشت رو گردنم
با برخورد لبش به گردنم مور مورم شد و بیشتر چسبیدم به دیوار
چشمامو محکم بستم اون لحظه فقط میخواستم محو شم
لبشو رو گردنم حرکت میداد و من بیشتر مورمورم میشد و میلرزیدم
رسید به گوشم و یه گاز گرفت که از شدت سوزش و درد یه ناله ریز کردم
نکن احمق نکن
_انقدر ازم میترسی
چشمامو سریع باز کردم
صداش اروم و خمار بود
فکر کنم بخاطره لرزش بدنم میگفت و صدای قلبی که محکم به سینم میکوبید
جرئتمو پیدا کردم و لب زدم
+خیلی خیلی زیاد...ان...انقدر که فکرشم میکنی
انتظار داشتم بزنه تو گوشم یا یه بالایی سرم بیاره
اما
دستشو اروم از رو گردنم برداشت و ازم دور شد
با تعجب نگاش میکردم
پشت بهم وایساد
_برو بیرون
صداش اینبار خش داشت
بلند تر داد زد
_گفتم برو بیرون
سریع از دیوار جدا شدم و از اتاق رفتم بیرون درو بستمو بهش تکیه دادم
دستمو گذاشتم رو قلبم هنوز تند میزد
جای لبش رو گردنم و جای دندونش رو گوشم میسوخت
بازم اینکارو کرد و من احمق نتونستم کاری کنم
با اعصابی داغون و قلبی داغون تر به سمت زندانم رفتم
.....
*جونگ کوک*
در حالی که اروم اروم ویسکسشو میخورد به جمعیت رو به روش زل میزد
جمعیتیه در حال رقص بودن و بپر بپر میکردن
مثل همیشه پوکر بود بدون هیج احساس خاصی صدای بلند اهنگ
ارومش میکرد و ادمایی که با خوشحالی میرقصیدن
با حس حرکت دستای ظریفی رو بازوش سرشو اروم برگردوند
لونا بود
+خیلی حیفه رئیسه کلوپ خودش فقط بیننده باشه
کشیده و لوند صحبت میکرد
جونگ کوک لبخند کشیده ای زد و خمار نگاش کرد
لونا دستشو اروم به سمت سینه جونگ کوک کشید و با لبخند دستشو حرکت داد
جونگ کوک اروم ویسکیشو مزه میکرد و خمار به لونا نگاه میکرد
لیوانشو روی میز گذاشت...
داریم به اصمات نزدییک مییشییم 🤭😜💖💖🖤🖤
۹۶.۰k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.