part
part 223
سوزومه: جنیور (با صدای بلند)
جنیور: جونم (باصدای بلند)
سوزومه: یه لحظه بیا
جنیور اومد تو اشپز خونه
جنیور: جونم؟ مشکلی پیش اومده
سوزومه: نچ همچی مرتب فقط میشه بری کمی برای شب خرید کنی
جنیور: چی میخوای
سوزومه: فقط تنقلات و نوشیدنی بگیر
جنیور: چیز دیگه ای نیاز نداری
سوزومه: اوه راستی عکسامونو هم قاب کن یدونه بزرگ باشه چنتا کوچیک
جنیور: اوکی من دیگه رفتم
سوزومه: مراقب خودت باش فقط تا نیم ساعت دیگه بیا زیاد لفتش نده
جنیور: چشم
جنیور رفتو سوزومه با کمک دخترا غذارو درست کردو بعد بیست مین اومد سوزومه رفت جلو در روبروی جنیور وایستاد وسایلارو از دستش گرفت
سوزومه: خسته نباشی ددی
جنیور: ممنون بیبی
سوزومه: عکسارو قاب کردی
جنیور: اوم تو ماشین بعدا رو دیوار نسبش میکنم
سوزومه: اوکی دستو صورتتو بشورو بشین سر میز غذارو بیارم
جنیور: زیاد به خودت فشار نیار هنوز کاملا حالت خوب نشده
سوزومه: اونقدراهم نازک نارنجی نیستم
جنیور بوسه ای روی لب سوزومه گذاشت
جنیور: میدونم بیبی من قوی تر از هر دختر دیگست ولی نباید زیاد به خودت فشار بیاری
سوزومه: اوکی بیشتر از این قر نزنو سری تر دست صورتتو بشور بیا خییلی گشنمه
جنیور: چشممم
جنیور از کنارش گذشت و رفت بالا سوزومه هم رفت تو اشپز خونه
سوزومه: شما اینارو بچینین تو ضرفا منم میرم میزو بچینم
النا: خانوم نیاز نیست خودم میکنم
سوزومه: خودم میکنم شما امروز حسابی خسته شدین امشبم نیاز نیست تا دیر وقت بمونین مهمونا که اومدن میتونین برین
الن: اینجوری خیلی براتون سنگین میشه جمع کردن مهمونی خیلی خستهکنن دست و کلی وقت میبره
سوزومه: همشونو همونجوری میزارم فردا سه نفره جمع می کنیم
النا: دانشگاهتون چی
سوزومه: فردا کلاس ندارم
الن: هرجور راحتیت خانوم
سوزومه: خب من دیگه میرم میزرو بچینم
سوزومه شروع کرد با چیدن میزو بعد چند مین تموم شد داشت غذا رو تو ضرفا میریخت که دستای جنیور دورش حلقه شد جنیور سرشو داخل گردن سوزومه بردو به ارامی بوسید
سوزومه: غذا امادست ددی
جنیور: تنکیو بیبی
سوزومه: جنیور (با صدای بلند)
جنیور: جونم (باصدای بلند)
سوزومه: یه لحظه بیا
جنیور اومد تو اشپز خونه
جنیور: جونم؟ مشکلی پیش اومده
سوزومه: نچ همچی مرتب فقط میشه بری کمی برای شب خرید کنی
جنیور: چی میخوای
سوزومه: فقط تنقلات و نوشیدنی بگیر
جنیور: چیز دیگه ای نیاز نداری
سوزومه: اوه راستی عکسامونو هم قاب کن یدونه بزرگ باشه چنتا کوچیک
جنیور: اوکی من دیگه رفتم
سوزومه: مراقب خودت باش فقط تا نیم ساعت دیگه بیا زیاد لفتش نده
جنیور: چشم
جنیور رفتو سوزومه با کمک دخترا غذارو درست کردو بعد بیست مین اومد سوزومه رفت جلو در روبروی جنیور وایستاد وسایلارو از دستش گرفت
سوزومه: خسته نباشی ددی
جنیور: ممنون بیبی
سوزومه: عکسارو قاب کردی
جنیور: اوم تو ماشین بعدا رو دیوار نسبش میکنم
سوزومه: اوکی دستو صورتتو بشورو بشین سر میز غذارو بیارم
جنیور: زیاد به خودت فشار نیار هنوز کاملا حالت خوب نشده
سوزومه: اونقدراهم نازک نارنجی نیستم
جنیور بوسه ای روی لب سوزومه گذاشت
جنیور: میدونم بیبی من قوی تر از هر دختر دیگست ولی نباید زیاد به خودت فشار بیاری
سوزومه: اوکی بیشتر از این قر نزنو سری تر دست صورتتو بشور بیا خییلی گشنمه
جنیور: چشممم
جنیور از کنارش گذشت و رفت بالا سوزومه هم رفت تو اشپز خونه
سوزومه: شما اینارو بچینین تو ضرفا منم میرم میزو بچینم
النا: خانوم نیاز نیست خودم میکنم
سوزومه: خودم میکنم شما امروز حسابی خسته شدین امشبم نیاز نیست تا دیر وقت بمونین مهمونا که اومدن میتونین برین
الن: اینجوری خیلی براتون سنگین میشه جمع کردن مهمونی خیلی خستهکنن دست و کلی وقت میبره
سوزومه: همشونو همونجوری میزارم فردا سه نفره جمع می کنیم
النا: دانشگاهتون چی
سوزومه: فردا کلاس ندارم
الن: هرجور راحتیت خانوم
سوزومه: خب من دیگه میرم میزرو بچینم
سوزومه شروع کرد با چیدن میزو بعد چند مین تموم شد داشت غذا رو تو ضرفا میریخت که دستای جنیور دورش حلقه شد جنیور سرشو داخل گردن سوزومه بردو به ارامی بوسید
سوزومه: غذا امادست ددی
جنیور: تنکیو بیبی
- ۴.۶k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط