فیک ٨ گناه من چی بود
فیک ٨ گناه من چی بود
لایلا تقریباً نصف جنگل رو طی کرده بود و دیگه خسته شده بود
هوا هم داشت کم کم تاریک میشد
پس تصمیم گرفت که با قدرتش بره بالای درخت آروم دستشو گذاشت روی درخت
و یه شاخه اومد پایین لایلا آروم روی شاخه نشست و آروم شاخه رفت بالا شاخه درخت خودشو
مثله لانه پرنده درست کرد تا بتونه لایلا بخوابه
اخرای شب بود لایلا گرسنه بود نتونست بخوابه لایلا داشت به آسمون نگاه میکرد که متوجه صدای پا شد
.............
لایلا
داشتم به آسمون نگاه میکرد و نمیدونم اسمه اینایی که داخله آسمون هستن چی ولی خیلی قشنگه
که با صدای پا از فکر اومد بیرون
نگاهی به پایین کردم با دیدنه چند تا آدم تعجب کردم هیچ حرکتی نکردم بعد از چند دقیقه رفتن خیالم راحت شد
اوففف
نزدیک بودا
دیگه باید میخوابیدم هرچی بیدار بمونم
بیشتر گرسنم میشه اروم چشمامو بستم ......
............
کوک
از دیروز تا حالا دختره از فکرم بیرون نمیره
بلند شدم از اتاق زدم بیرون به سمت کتابخونه رفتم خیلی وقت بود نرفته بودم
آروم در رو باز کردم و رفتم داخل به سمت کتاب های باستانی
نگاهی به کتاب کردم اونو که میخواستم پیدا نکردم
ولی بازم گشتم و بلاخره پیداش کرد با قدرت دستم کتابو برداشتم و از کتاب خونه زدم بیرون و با سمت حیاط رفتم
خدا رو شکر اونجا کسی نبود
رفتم کناره درختی که مامانم دوست داشت نشستم
و صفحه اوله کتابو باز کردم
صفحه اول
روزی روزگاری در کشوره کره جنوبی سه قبلیه بودن
یک :انسان
دو: گرگینه
سه : خوناشام
ولی شاید موجودات دیگه هم باشند که ما از وجودش خبر نداشته باشیم
مثله پری افسانه یا پری دریایی یا ملکه جنگل یا ..........
صفحه دو
در مورد قدرت موجودات میخوایم حرف بزنیم
اولی انسان هست
انسان یه موجودی بدونه قدرت هست ولی قدرت هوش خوبی دارن و به خوبی از آن استفاده میکنند اولین کسی که آتش رو اختراع کرد انسان بود
انسان بیشترین چیزا رو اختراع میکردن اگر همینطور ادامه داشته باشه شاید برای آینده خوب باشه
حالا گرگینه
گرگینه یه موجوده نیمه انسان هست که خیلی خطرناک هست
اون ها حسه بویایی قوی دارن و سرعت سریع
اونا خیلی خوب شکار میکند و خیلی حسود هستن اونا وقتی ماه کامل میشه تبدیل به گرگینه میشن و دره هم جمع میشن و زوزه میکشن
و خوناشام
اونا موجوداتی .......
لایلا تقریباً نصف جنگل رو طی کرده بود و دیگه خسته شده بود
هوا هم داشت کم کم تاریک میشد
پس تصمیم گرفت که با قدرتش بره بالای درخت آروم دستشو گذاشت روی درخت
و یه شاخه اومد پایین لایلا آروم روی شاخه نشست و آروم شاخه رفت بالا شاخه درخت خودشو
مثله لانه پرنده درست کرد تا بتونه لایلا بخوابه
اخرای شب بود لایلا گرسنه بود نتونست بخوابه لایلا داشت به آسمون نگاه میکرد که متوجه صدای پا شد
.............
لایلا
داشتم به آسمون نگاه میکرد و نمیدونم اسمه اینایی که داخله آسمون هستن چی ولی خیلی قشنگه
که با صدای پا از فکر اومد بیرون
نگاهی به پایین کردم با دیدنه چند تا آدم تعجب کردم هیچ حرکتی نکردم بعد از چند دقیقه رفتن خیالم راحت شد
اوففف
نزدیک بودا
دیگه باید میخوابیدم هرچی بیدار بمونم
بیشتر گرسنم میشه اروم چشمامو بستم ......
............
کوک
از دیروز تا حالا دختره از فکرم بیرون نمیره
بلند شدم از اتاق زدم بیرون به سمت کتابخونه رفتم خیلی وقت بود نرفته بودم
آروم در رو باز کردم و رفتم داخل به سمت کتاب های باستانی
نگاهی به کتاب کردم اونو که میخواستم پیدا نکردم
ولی بازم گشتم و بلاخره پیداش کرد با قدرت دستم کتابو برداشتم و از کتاب خونه زدم بیرون و با سمت حیاط رفتم
خدا رو شکر اونجا کسی نبود
رفتم کناره درختی که مامانم دوست داشت نشستم
و صفحه اوله کتابو باز کردم
صفحه اول
روزی روزگاری در کشوره کره جنوبی سه قبلیه بودن
یک :انسان
دو: گرگینه
سه : خوناشام
ولی شاید موجودات دیگه هم باشند که ما از وجودش خبر نداشته باشیم
مثله پری افسانه یا پری دریایی یا ملکه جنگل یا ..........
صفحه دو
در مورد قدرت موجودات میخوایم حرف بزنیم
اولی انسان هست
انسان یه موجودی بدونه قدرت هست ولی قدرت هوش خوبی دارن و به خوبی از آن استفاده میکنند اولین کسی که آتش رو اختراع کرد انسان بود
انسان بیشترین چیزا رو اختراع میکردن اگر همینطور ادامه داشته باشه شاید برای آینده خوب باشه
حالا گرگینه
گرگینه یه موجوده نیمه انسان هست که خیلی خطرناک هست
اون ها حسه بویایی قوی دارن و سرعت سریع
اونا خیلی خوب شکار میکند و خیلی حسود هستن اونا وقتی ماه کامل میشه تبدیل به گرگینه میشن و دره هم جمع میشن و زوزه میکشن
و خوناشام
اونا موجوداتی .......
۱۶.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.