پارت

#پارت_88
آقای مافیا ♟🎲

+ به چه مینگری خانوم خانوما

سرما بالا گرفتم و با قیافه سامیار مواجه شدم

_سامیار اینجا کجاست

+همرام بیا بهت میگم

مثل جوجه اردک پشت سرش را افتادم
تا به یه اتاق با تم مشکی رسیدیم

گوشه اتاق تخت خیلی بزرگ بود و یه میز آینه مشکی خوشگل طرف دیگه اتاق

سامیار روی صندلی نشست و منم روی تخت

+خب؟

_خب به جمال زیبایت

+ سامیار اذیت نکن بگو اینجا کجاست و چی فهمیدی

_ خوب می‌دونی اینجا عمارت قماره و هر بازی و قماری اینجا انجام میشه سوال دومت نامزد سوسن هر روز اینجاست

+ جدی میگی


_ اره چون جزو مافیاست مجبور همیشه بیاد اینجا
و اینجا هر چیزی ممکنه

اول منظورشو از اینکه گفت اینجا هرچی ممکنه متوجه نشدم ولی بعدش با نشون دادن عکسی از اون و یه دختر دیگه تازه دو هزاریم افتاد

نیشخندی زدم و گفتم:

+ به چه عکس خوبی
بهترین مدرک برای هم زدن این خواستگاری
خب مرسی عشقم عکس و بده که دیگه باید برم

تا اومدم عکسو بگیرم دستشو ازم دور کرد و گفت

_ بشین تا به این سادگی بهت بدم

+ بده سامیار اعصاب ندارم

_ میدم ولی به خاطر اینکه پیداش کردم بعد یه جوری برام جبران کنی#رمان
#عاشقانه
#فالو
#حمایت
#مافیایی
#مافیا
#اصمات
دیدگاه ها (۰)

#پارت_89آقای مافیا♟🎲+پفف بگو می‌خوای چیکار کنم_ باید قبولم ک...

شهریار: شهریار: هه زن..... زنی که با پسره غریبه حرف بزنه و ک...

کوثر: همینجور داشتم نگاهش میکردم که یه سیلی زد پشت گوشم سیلی...

محسن: بروبابا همش زید زید اصلا که به تو گفت بیای دخالت کنی؟ ...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²¹بالاخره با کمی خوش و بش به تماس پاین...

پارت : ۳

Police and lovePt16Police and lovePt15لی فلیکس : میخوای بریم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط