🍁
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان 👑
#پارت91
نمیخواستم از احساس علیرضا چیزی بهش بگم نمیخواستم خدایی نکرده این دختر و هوایی کنم پس گفتم
_ تو خط قرمز منی حق نداری کسی رو بخوای حق نداری حتی به کسی نگاه کنی با جواب نگاه کسی رو بدی تا وقتی که نفس میکشی و نفس میکشم مال منی اینو هیچ وقت فراموش نکن.
سکوت کرد و روی تخت دراز کشیدم و هنوز توی آغوش من بود نگاهم کرد و گفت
_اگه من قول بدم که همیشه با شما خوب بمونم به حرفاتون گوش کنم شما هم قول میدی که خواهرم رو دوست داشته باشی و اذیتش نکنی ؟
چقدر مهربون بود و فرشته بودن لایقش بود آهسته روی لبش رو بوسیدم و گفتم من خواهرتو اذیت نمیکنم فقط دوستش ندارم تو میخوای دوستش داشته باشم ؟
کمی بهم خیره موند و پلک زد و حرفمو تایید کرد
با اخم گفتم یعنی تو میخوای که من هم تو رو دوست داشته باشم هم خواهر تو ؟ هم کنار اون بخوابمو
اروم بگیرم هم توی این اتاق کنار تو ؟ مردد بهم نگاه کرد چشماش دو دو میزد پس ادامه دادم اگه منو با خواهرت شریک بشی اگه منو دو دستی تقدیم خواهرت کنی اون موقع هیچ وفت نمیتونیم تمام و کمال به هم برسیم من اگه خواهر تو دوست ندارم اگه بهش نزدیک نمیشم اگه اینطوری کنارش آروم نمیگیرم برای اینه که می خوام هر طوری که شده تو رو توی زندگیم حفظ کنم نم اشک توی چشماش نشست و گفت
_ اما مهتاب خیلی شما را دوست داره تمام بچگیش با عشق به شما گذشته چطور میتونی این کار رو بکنی ؟ اشکی که با سماجت از گوشه ی چشمش داشت روی صورتش می افتاد و با یه بوسه مهار کردم و گفتم...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان 👑
#پارت91
نمیخواستم از احساس علیرضا چیزی بهش بگم نمیخواستم خدایی نکرده این دختر و هوایی کنم پس گفتم
_ تو خط قرمز منی حق نداری کسی رو بخوای حق نداری حتی به کسی نگاه کنی با جواب نگاه کسی رو بدی تا وقتی که نفس میکشی و نفس میکشم مال منی اینو هیچ وقت فراموش نکن.
سکوت کرد و روی تخت دراز کشیدم و هنوز توی آغوش من بود نگاهم کرد و گفت
_اگه من قول بدم که همیشه با شما خوب بمونم به حرفاتون گوش کنم شما هم قول میدی که خواهرم رو دوست داشته باشی و اذیتش نکنی ؟
چقدر مهربون بود و فرشته بودن لایقش بود آهسته روی لبش رو بوسیدم و گفتم من خواهرتو اذیت نمیکنم فقط دوستش ندارم تو میخوای دوستش داشته باشم ؟
کمی بهم خیره موند و پلک زد و حرفمو تایید کرد
با اخم گفتم یعنی تو میخوای که من هم تو رو دوست داشته باشم هم خواهر تو ؟ هم کنار اون بخوابمو
اروم بگیرم هم توی این اتاق کنار تو ؟ مردد بهم نگاه کرد چشماش دو دو میزد پس ادامه دادم اگه منو با خواهرت شریک بشی اگه منو دو دستی تقدیم خواهرت کنی اون موقع هیچ وفت نمیتونیم تمام و کمال به هم برسیم من اگه خواهر تو دوست ندارم اگه بهش نزدیک نمیشم اگه اینطوری کنارش آروم نمیگیرم برای اینه که می خوام هر طوری که شده تو رو توی زندگیم حفظ کنم نم اشک توی چشماش نشست و گفت
_ اما مهتاب خیلی شما را دوست داره تمام بچگیش با عشق به شما گذشته چطور میتونی این کار رو بکنی ؟ اشکی که با سماجت از گوشه ی چشمش داشت روی صورتش می افتاد و با یه بوسه مهار کردم و گفتم...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۱۱.۰k
۱۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.